TYA خاطرات و خطرات میدانم آنچه را خیر میدانم میکنم ولو همه نفرین کنند و آنچه را خیر نمیدانم نمیکنم ولو همه دعا کنند در این اوقات روزی شاه بمن فرمودند از عراق تلگراف کرده اند و اجازه خواستند دونفر را بفرستند مذاکره کنند چطور است؟ عرض کردم البته روابط مستحکم باشد خوب است در ضمن گفتم گلادستون معروف قرآن را در دست گرفت و گفت تا این کتاب در مشرق زمین است ما به آرزوی خود نخواهیم رسید ) وقتی بشر بآرزوی خود میرسد که صمیمانه و از روی عقیده بایی کتاب عمل کند اضافه کردم که این کتاب امروز در دست شما است حال روزی است که میشنویم مسلمانان را این فکر بخاطر نشسته است که ایران مرکز اسلام باشد چه از دول اسلامی ایران است. که بنفس خود قائم است. صحبت از فرستادن شاگرد بفرنگ در راه قم پیش آمد و در مراجعت تیمورتاش بشاه عرض کرد و پسندیده شد. بشر در هر پیش آمدی دوفاً بی علت میگردد آنهم علتی ،محوی از اینجا آفتاب پرستی ستاره پرستی، هیاکل پرستی پیدا شد موسی هم در کوه طور آتش دید محمد بیگانه ذات علت العلل راه نمود که بمشاهده در نمی آید یت و بتخانه و آتش و آتشکده را منسوخ کرد و مرامی آورد که مرامهای دیگر جزئی از آن است و قرآن هرگز منسوخ نخواهد شد و روزی میرسد که یگانه صراط مستقیم باشد وی در موقع ریاست وزرای پهلوی حکومت آذربایجان داشت مورد قوت امیر لشگر سوءظن شد پیاوی آذربایجان رفت او را همراه خود بتهران آورد مدتی حاکم نظامی تهران بود که یاد کردم. چندی وزارت فواید عامه داشت (۱۱) آبان (۱۳۰۶) برای سرکشی راه بلرستان رفت در اطراف طهماسبی فاتحه خرم آباد به تیر غیب کشته شد فروردین ۱۳۰۷ از طرف دوست با دشمن هر دو گفته شد. در بروجرد و ايران گذارده شده در بروجرد شاه که در آن حدود بودند بفاتحه رفتند در تهران علماء نیامدند و خبطی بود بالای خبطلها. در غوغای قم دعوتی کردم که در منزل من با حضور تیمورتاش صحبتی شود و در اصلاح عائلة قم شرکتی داشته باشند امام جمعه تهران وظهير الاسلام آمدند تیمورتاش هم حاضر شد . أمام جمعه خوئی و میرزا سید محمد بهبهانی نیامدند. بعدها سؤال کردم چرا خودتان را دور می گیرید ضرر باساس میزنید؟ گفتند حاجی آقا جمال استنکاف د روز بروز از عظم علماء کاست پیغمبر بخانه یهودی تشریف میبردند که دنیا را با سلام رایگان کنند بالعرض ما ظلمه باید از ظلمه بمصلحت جلب خاطر کرد. يا الغای کاپیتولاسیون میبایست انضباطی در محاکم داده شود. محاضر شرعی را دستوری همین شد را منظور آقایان وفق نداد کدورت حاصل شد. بساط سید محمودهای حیاط شاهی و میرزا ا احمدهای قمی می بایست برچیده شود. از صحبتهای من با شاه یکی این بود که دیانت هم در مملکت اساس اداری میخواهد صحبت رفت روی آنکه شاخص که باشد نتوانستم کسی را اسم ببرم فقط نتیجه ای گرفته شد تخصیص مدرسة سيهسالار بود بمدرسة معقول و منقول آنهم مدیر لایقی پیدا نکرد. بقول حاجي على اكبر دهدشتی قحط الرجال آبليمو است. اسلام مرادی است ابدی، لیکن در هروقت اشخاصی لازم است که آن مرام را بقالبی متناسب بریزند و برگ و سازهای نالایق را دور بیفکنند (احادیث ا بارتنى). علماء نمیخواهند قبول کنند که موقع تطهیر لوکومرتب و گذشته و در سیم تلگراف جن
1- افکار اهم چاپ دوم صفحة ١٣٩