پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۳۸۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات سرنیزه ها را پشتم من ببینند. قانون ۲۲ شهریور ماده اول - مجلس شورای ملی بدولت اجازه می دهد که عمارات و باغات و قنوات سلطنت آباد و اقدسیه و منضمات آنرا به ملکیت شخص ماه ۱۳۰۴ والا حضرت محمد حسن میرزا ولیعهد واگذار و انتقال دهد . ماده دوم - باستثنای حقابه که از برای عمارات سلطنتی از آن قنوات ثابت باشد ماده سوم - وزارت مالیه مکلف است از مطالبات معوقه والا حضرت ولیعهد که جمعاً بالغ به هشتاد و هشت هزار و نهصد و نود و شش تومان است مبلغ بیست هزار تومان آنرا نقداً بپردازد و بقیه را ضبط نماید. رحیم آقای قزوینی رفیق من در مدرسه نظام خیمه ها بر پا کرده و دیگها بار نهاده ازدحامی راه انداخته است بعضی افسران تبريك ولایت عهد به محمد رضای پهلوی میگویند. صحبت های احتشام السلطنه با ولیعهد و تکلیف نقل مکان به باغ سردار محتشم با این قانون چگونه راست میآید برای من مجهول است، این اندازه بی انصافی حیرت آور است. و در بار را بسلام سردار برد نفر دسته لایحه ای در موافقت حاضر کرده بر خواندند و اعلان بپذیرایی روز عبد شد روز عید جمعی از اهل بازار برای ملاقات و تبريك نزد ولی بد رفتند که اگر کارمندان ممنوع از شرفیابی هستند ما بجای آنها آمدیم. روز ۲۸ اوت خواهی نخواهی اجزای وزارت خانه ها روا عبده شد. وارد خام طبقات دوم حمل ۱۳۰۳ مختلف در صحن مجلس و بیرون باغ عرق العاده است، موافقين بوحشت افتادند . سردار سپه را به مجلس دعوت کردند. عده ای نظامی ارمنی روزی است که باید مجلس رژیم جمهوری را تصویب که شعر موحشت و مسلمان اطراف مجلس را دارند. چهار و نیم بعد از ظهر سردار سیه به مجلس آمد در حالی که سرتیپ خدا یار خان، سرتیپ مرتضی خان، سرهنگ محمد در گاهی اطراف او را دارند. عده ای هم سوار همراه است. از میان در صف نظامی عبور میکنند فریاد مرده باد جمهوری بلند است. شیخ مهدی سلطان در سرسرا روی پله حرف میزند سردار سپه لدى الورود با چوب دستی شیخ مهدی را سخت نواخته امر کرد او را از پله فرود آوردند، در این اثنا کلوخی به پشت گردن سردار خورد حکم شده مردم را بزنند، بعضی مردانه پیش آمدند و از بعضی نظامیان ملاح آنها را گرفتند، زد و خورد در گرفت سر و گردن ها شکست، زخمی را از دو طرف زیاد گفتند مقتول معلوم نشد، مگر خرحاجی آقا جمال استهانی " مؤتمن الملك از جا حرکت نمود، در صرصرا به سردار بر میخورد، پرخاش میکند که بوده واعده مردم را در خانه امن خودشان با حربه خودشان میزنی میگوید رئیس دولتم انتظام با من است. رئیس میگوید در محوطه مجلس انتظام یا تو نیست و از کجا رئيس دولتي ، الآن تکلیف ترا معلوم میکنم امر میدهد زنگ بزنند و به اطاق خود میرود وکلای موافق متوسل به مشير الدوله میشوند معظم له تصدیق رئیس میکند و سردار را به اطاق رئیس میبرد عذر خواهی کند. رئیس میگوید از من چه عذر میخواهی از نمایندگان و علماء عذر بخواه، سردار به اطاق دیگر رفته از علماء عذر میخواهد روبوسی میشود و مذاکراتی در میان می آید سردار می- گوید حالا که ملت موافق نیست من از جمهوری صرف نظر کردم ولی آقایان باید تکلیفی برای من معين کنند با احمد شاه نمیتوانم کار کنم گفتند فعلا دستور بدهید اشخاصی را که توقیف کرده اند آزاد کنند. هاوارد قنسول انگلیس که در صحن مجلس حاضر بوده است سرراه به منزل صاحبه میخواهند 1- تا حال گفته میشد ملت جمهوری هات به این آزادی را میخواهد نه این

دموکراسی را .