پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۳۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

۳۶۴ خاطرات و خطرات اگر آزاد میبود من بجمهوری معتقد نیستم فرمودند سفیر انگلیس هم رأی بجمهوری ندارد و با جمع قوادريك دسته مخالفت کرده بوده است. حضور در منزل مشار الملك را مناسب ندانسته مایل بودند ملاقات در منزل من شود و بمنزل مشار الملك تشريف نياوردند. صبح پنجشنبه احتشام السلطنه درشکه فرستاد با اینکه خودم را عضو علی البدل می دانستم رفتم همین الدوله ثقة الملك مدير الدوله نصیر الدوله بودند و توق السلطنه آمد و تجاهل از موضوع کرد. گفته شد موضوع معلوم است از همه جا تلگراف رسیده است و ملت جمهوری میخواهد ملتی که از هزار نفر پنج نفر نمیدانند جمهوری چیست؟ حضار ساکنند من گفتم جمهوری بجای خود اصلی است سردار سپه هم خدمات شایان کرده است شاید بسلطنت او بشود رأی داد اما جمهوری با طبع مملکت نمی سازد و جنگ بجوباره می.انند طغیان فراجه داغی و شاهسون را در رقابت با بختیاری در موقع کودتای برند محمد علی شاه دیده بودم که منجر بجنگ و آمدن سردار ی اور ویفرم به آذربایجان شد در صورتی که پدر را برداشته و پسر را بجای او نشانده بودند و کاری بر خلاف عادت مملکت نشده بود و باز در جمهوری هر چند سال در مملکت غوغا خواهد بود و کشمکشها خواهد ٢ مارا با مردم فرانسه و تاریخ اروپا تفاوتها است بگوش عشق موافق نیاید این گفتار . شد مردم وثوق السلطنه مرا تصدیق کرد گفته شد تصمیم گرفته شده است. مشار الملك خواست اظهار فضیلتی کرده باشد گفت در دایرة المعارف مسائل ضبط است ضحك در گرفت قرار شد روز دیگر عده ای بیشتر دعوت شوند محتشم السلطنه و مستشار الدوله. مجلس دیگر بروز یکشنبه قرار گرفت منظور ترتیب جلسات است و اشاعه موافقت حضار ملك التجار (حاجی قاسم) میگفت با هر کس طرف هستید حق یا باطل در مجالس عنوان کنید عنوان حق بجانب بر مردم مشتبه میشود صبح چهارشنبه احتشام السلطنه و برادرش معین الدوله بمنزل من آمدند که یمین الدوله را ملاقات کنیم ولیعهد را از نقشه مسبوق کنند و بحضرت معظم نصیحت که باغ گلستان را ترک کنند. گفته شد کجا بروند و وسیله زندگیشان چه خواهد بود؟ احتشام السلطنه گفت نویدها داده اند. حقیقت مجلس حزن آور بود. احتشام السلطنه دوستی است با دستور مرا بر خلاف سلیقه باین مجالس میکند میروم خودم بدم میآید تروم دیگران بدتان می آید و بی خطری نیست بالاخره فرضاً يكى واجب القتل باشد میر غضبی از هرکس برنمی آید. جواب ولیعهد این شد که صندلی ای را که ملت به برادرم و او یمن سپرده تا ملت از من نگیرد رها نمیکنم گفته شد روز چهار شنبه میتینگی داده خواهد شد. جمعیت بمنزل سردار سپه خواهند رفت 1 جاده سلطنت را هموار نمی دانستم جمهوری عنوانی است که بغلط هواخواه دارد . مشار السلطنه حكيم الملك نصر الملك، فهيم الملك... نامزد شدند عده به ۲۵ نفر رسید و جلسه گردید. من باز رأی خودم را اظهار کردم اکثر حضار موافقت داشتند مستشار عصر جمعه همین الدوله که پهلوی من نشسته بود گفت ملت از تو میر نجد خواهند گفت فلانی بر خلاف آزادی است گفتم بر خلاف علم و عقیده رأی نمیدهم لازمه آزادی جمهوری نیست در هر رژیمی مخالفت با قانون خلاف آزادی است. نصر الملك گفت ما چه عنوان داریم آیا برایما پنج سیر وزن قائل هستند؟ گفته شد خیرا خرمن مه بجوی خوشه پروین بلوجو . من در رعایت خیر و شر قوم تفاوتی در سلطنت و جمهوری ندیدم، دقت در تاریخ چهل سال اخیر و جنگهای پی در پی لازم است تا بر همه روشن شود که در هر رژیم اختیار بدست یکنفر دربي میافتد ملت را بگلشن یا گلخنی میکشاند خواه شاه باشد خواه رئیس جمهوری و مؤثرتر از هر دو

الرئيس الوزراء است .