۳۵۶ خاطرات و خطرات میرزا اسم از کنفرانی نوزان برد توضیح بدهند که من قصور کرده ام یا ادای وظیفه تصرت الدوله اسرار دارد که داخل رأی بشوند جلسه به شش ساعت بعد از ظهر قرار گرفت. ذكاء الملك شرحی در اصول گفت و گونها آماده شنیدن فروع است . نطق وزیر خارجه ایرادات را که پایه درستی نداشت منطقی جواب گفت، راجع به ماده ۶۷ گفت لازمه رعایت آن ماده اکثریت طبیعی است در متن مجلس نه اکثریت متزلزل و ترتیب محضر در خوانی مقدمه ای فرمودند، از چندی باین طرف مشتری زیاد برای صحت عمل و نطق مستوفی اجرای قانون و پاک دامنی نمیبینم هیچوقت برای رسیدن به مقام تلاش نکرده ام. خوشوفتم که در این موقع آقای مدرس نیست از قصور نسبتی به کابینه نداد و با اطمینان میگویم که کابینه اندک قصوری هم در وظیفه نکرده است... مطالب روشن شد وضعیات امروز طوری است که مداخله امثال من بيشرفت ندارد اشخاصی میخواهند که آجیلها بخورند و آجيلها بدهند، ایام غیبت مجلس هم ایام برکشی است معده من ضعیف است برای حفظ احترام اکثریت میروم و استعفای خودم را خدمت اعلیحضرت میدهم (۲۲) جوزا) (۱۳۰۲) و از مجلس خارج شدند وزراء تبعیت کردیم مگر وزیر جنگ که بی رقم قوشچی باشی است و تابع مقررات نیست . فرياد تماشاچی از داخل و خارج مجلس بلندند. مرده باد معرس زنده باد مستوفی ، رئيس مجلس امر به توقیف نماشاچیان داد تا پس از بازرسی محرکین مجازات یابند مردم را قوای نظامی متفرق کرد پس از خارج شدن وزراه از مجلس وزیر جنگ نزد کرسی ریاست رفته میپرسد که من هم بروم؟ رئيس باختیار خودش میگذارد و روزنامه هایی نسبت بگیر و ببند را در صحن بهارستان بدستور رئیس مینویسند در جلسه ۲۳ جوزا آن اخبار را تکذیب می نماید. تدين بعدأ نطقی ایراد کرده و بعضی اشارات آقای مستوفی الممالک را مباین طرز سخن عادی دانستند. باید فراموش نکرد که ایرادات بی مورد، مرد بی آلایش ایشان که همیشه با ظرافت بودها الله تاریخ آن زمان ثابت میکند که آن استیضاح خلاف مساحت خدمتگزار را عصبانی میکنند بود و بر حضرت افزود. معلوم است و میدانیم که مشیر الدوله بجای آقا خواهد آمد. معلوم نیست نطق قوام السلطنه قوام السلطنه چرا اشارات مستوفی را بخود متوجه کرد و حال آنکه قوام دست به ادبیات دارد و مثل دست بجوب کم کردی گربه مظنون قرار کنده را میداند. خلاصه نطق برائت از آجیل خوردن است تصدیق باید کرد که اشارات متوفی از نزاکت دور بود ، آجیل خورها را همه میشناسند و باز باید تصدیق کرد که فحوای این اطق از یا دور کردن فکر ریاست از خود است و از دست پیش کشیدن ضمناً فرمودند قصد نداشتم ورقه آبی بدهم حال ورقه آبی را تقدیم مقام ریاست میکنم. پس از استعفا تقدیم ورقه آبي خنك تر از اصرار نصرت الدوله به گرفتن رأی بود. رئیس گفت با اراده استعفا رأی مورد ندارد و مجلس را ختم کرد. بعدها از محمد حسن میرزا شنیدم که احمدشاه در قبول استعفای متوفی از سفیر انگلیس سؤال ا دهقان بختیاری گفت آخر برخ حیات آزادی ما تأبهر ه درد خویشتن از بر کشی دست ستم مخالفان سیلی زد این لطمه بما وکیل آجیلی زد عشقی سرود مستوفی از آن نطق که چون نوب صدا کرد مشته مه و کرد. فرخی مدیر طوفان نوشت ای راغ به باغ نقل مجلس شده ای ای بوقلمون مگر مدرن شده ای تقریظ و تنقیدات را اعتباری نیست مضامین بکر قابل ضبط است ادبیات هم در مومی دارد
نامه