MPP خاطرات و خطرات را حکومت داد، حاکم قندهار قشون بر سر غم خود شیر علی کشید ، منهزم شد. شیر علی به قندهار آمد، محمد اعظم کنار شد، سید در کابل بماند بدون آنکه مورد سوء ظن امیر شود!! باز بهند رفت ماهی بماند عزیمت مصر کرد . عضو مجلس معارف شد، با شیخ الاسلام رقابت نمود در سنه ۱۸۷۱ مدير دار الفنون از او نطقی در صنایع خواست به منبر رفت و خاطر مستمعين را بخود جلب کرد. علماء انگشت ایراد به کلمات او نهادند شیخ الاسلام تبعید او را خواست از آستانه برای او مقروی معین شد به تحریر مقالات پرداخت که در دفع اجانب ناگزیر از انقلاب است ) اجنبی ترین اجانب خود انقلاب است ( گلادستون بفریاد آمد . در مصر محفل فراماسون تشکیل داده بود فراموش خانه ( که عده آنها به سیصد میرسید از مصر عذرش را خواستند بهند رفت ( ۱۸۷۹ ) و رساله ای در مذهب دهریون نوشت به پاریس آمد به شیخ محمد عبده از رفقا برخورد . آستانه در مصر جمعيتي بنام عروة الوثقی بود بدعوت دوستش جريدة عروة الوثقی را نوشتن گرفت در اوصاف عالم اسلامی که ۱۸ نمره از آن منتشر شد. سه سال در پاریس بماند مة الآت می نوشت و در فلسفه با اهل علم مباحثه داشت. ناصر الدین شاهش به تهران بخواند ) تلگراف ) از همر طبقه باو اقبال کردند سخنانش سیبسوءظن شاه شد به مسکو رفت از آنجا به پطروگر ادوپاریس . در مونیخ بشاه برخورد، ملاقات کرد دعوت به ایران شد، آمد، مأمور نوشتن قوانین شد. صحبتهایش شاه را ظنین کرد به حضرت عبدالعظیم پناه جست و سخن از اصلاح ایران میکرد از آنجا تحت نظر محدود عثمانیش انتقال دادند. چندی در مصر بماند به لندن رفت پس به آمد (۱۸۹۲ ) بمرض سرطان زبان در گذشت ( ۱۸۹۷ ) زبان بریده یکنجی نشسته هم و بگم عمل به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم سید جمال هیکلی جالب و نطقی جاذب داشته است تلاش بی اندازه می کرده است بمقامی برسد و مثل همه آقایان از طبع بشر غفلتی داشته و تا صواب را خواب میپنداشته بالفرض در مصر انقلاب میشد مصر به روز بدتری می افتاد ظاهراً سید از اتحاد اسلام سخن می گفت. نادر با همه قدرتی که داشت اتحاد اسلام را عنوان نموده و بجایی نرسید اتحاد و اتفاق دو کلمه بد بختند. در هر صورت انقلاب راه این کار نبود خصوصاً با اعراض نفسانی که از زیر عناوین رحمانی گوشه ابرو می نماید و چشمک میزند. این اشخاص را من به ستاره دنباله دار تشبیه کرده ام خوش محضرند و مشئوم الأثر غرض گل کردن آب و گرفتن ماهی است عنوان اتحاد اسلام هم برای خدمتی بود به عبد الحميد دشمن ناصر الدین شاه در جزء نوشتجات امیر حشمت نیساری مکتوبی در آمد که برادرش محمد نمونه ای از صمیمیت على قراجه داغی برای او فرستاده بود در موقع فراموش شد اینجا یاد آزادیخواهان و میشود. ( صفحه ۲۱۷ ) ایمان بمرام حالا مملکت قانونی است، ممکن نیست فقط با مهر سرتیپ ... حکم صادر شود. ناچار باید عروس مازور امضا کند. فاطمه بی دندان ثبت کند. محترم شیرازی صحه بگذارد . کارها با مجلس است، وزراء صورت ظاهری دارند. پارامان دوپارتی است انقلابیون و اعتدالیون، رئيس انقلابيون بيجاره تقی زاده است و حکیم الملك ونواب ، رئیس اعتدالیون بیچاره مستشار الدوله که بر ضد همدیگر در زد و خوردند . معاضد السلطنه، حاجی میرزا رضاخان، حاجی میرزا آقا، حاجی سید نصر الله و معز الملك جزء اعتدالیونند و اکثریت دارند. نقی زاده و رفقای او پس افتاده اند، ستارخان و باقر خان شغول دید و بازدیدند، معروف است به عتبات خواهند رفت . ستارخان در قزوین از حضرت عالی خیلی بد میگفت، عمواوغلی دفاع کرده است که اگر
امبر حشمت بد بگوئی میان ما برهم میخورد .