۳۴ خاطرات و خطرات آتش لاهوتیان فتنه ناسوت شد من عجبم زانکه این قوم چرا از عناد حزب تجدید یزد بار دگر سخت نیش مصلحت قوم را دست ندارد زریش اجلال الملك هيچ برو نیاورد نایب الحکومه بود و موظف بحفظ من یکنفر از ارباب مناصب را لاهوتي مراقب حال من ،کرد از شاگردان مدرسه علمیه درآمد و اظهار ارادتی کرد ژاندارمها نزديك غروب بمجز خود پی برده مصمم گراز شدند لاهوتی پیغام کرد تا من هستم هر جا میروید بروید خودش با سیصده ژاندارم بطرف جلفا عازم شد. من از ژاندارمری بیرون آمدم صاحب منصب مراقب حال من همراه است درشکه ای میگذشت چند نفر در آن بودند آنها را پیاده کرد سوار شدیم و بسرخاب بمنزل اجلال الملك رفتيم هذه اي ژاندارم با دو توپ از کنار خانه او میگذشتند بادامچی، حاجى ميرزا على نقى ، سید المحققين، امیر خیزی فیوضات معتمد التجار خدمت حضرت نایب الایاله بودند که وارد شدم چشمها گشاد شد تعجب کردند و از وقایع حتی عبور من توپ از کنار عمارت خبر نداشتند ،نشستم حال جماعت بغایت پریشانت گفتند حال تکلیف ما چیست؟ گفتم دست من فعلا يحبيب الله خان و اسمعیل خان نمیرسد بهتر این است که امشب بخانه های خودتان نروید. سیاه تر از رنگ روی رنگرزان فساد رنگی هرگز ندیده بودم ، همه رفتند سیند المحققين ماند . " تورج میرزا گفته بود مرا هرجا فلانی هست ببرید اور ا بمنزل اجلال الملك آوردند با حواله پرسی او رفتم احوال پرسیدم آخر شب اسمعیل خان و شیبانی بمنزل اجلال الملك آمدند، امنیت جانی تورج میرزا را قول گرفتم سید المحققين با من یکجا خوابید. البته در رختخواب مختلف ، امشب هم پسر آمد صبح دیگر مشغول صرف چای بودیم از بازار پشت سر هم شاکی میآمد خالو قربانیها موقع بدست آورده بودند اجلال الملك خودش را گم کرده است گفتم برخیزید به عالی قاپو برویم حرکت ما در شهر اسباب تسلیت است. وانگهی باید فکر مردم بود، رفتیم . در این اثنا اسمعیل خان پیدا شد گفتیم و شنیدیم، قرار شد اسمعیل خان سواره در بازار گردش کند و از غارت جلوگیری نماید کرد و مفید بود، اکثرا آنچه تاراج شده از جمله از مغازه شوروی استرداد نمود من بعمارت علاء الدوله رفتم و بتدارك حرکت پرداختم اسمعیل خان و شیبانی اصرار داشتند بمانم گفتم شفاعت تا همینجا ،سر است ۲۶ دلو از راه جلفا حرکت کردم قیامی ها با سمیل خان گفته بودند فلانی از این راه برود باشکویکها را میآورد معزی آلیه هم بمن گفت، قدری خندیدم منتظم الحكماء ومحمدخان منشی همراه منند .
امیر فضلی مخبر السلطنه - قنسول انگلیس امان الله میرزا