پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۳۴۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

tr. خاطرات و خطرات را مورد هیچ گونه ایراد نمیتوان قرار داد - اسماعیل خان در جواب گفته بود ممکن است اما آذربایجان برهم میخورد. اینطور هم نبود در این مملکت هیچ فکری اساسی ندارد و هیچ خدمتی قدر نظر بمصالح مملکتی میرزا سید ضیاء الدین را از ریاست وزراء منفصل دستخط ۵ جوزا فرمودیم و مشغول تشکیل انتظام بعمل بیاورید مطالب مهمه را مستقیماً بعرض برسانید . هان هستیم باید کمال مراقبت را در حفظ ۱۳۰۰ شمی دولت ثابت ساختن چه بود این انفصال چیست؛ میرزا سید ضیاء رفت و فرصت نشد نتیجه کلی از افکار او گرفته شود. آنچه از دور دیده شد مردی صاحب حزم و جاهد در خیر مملکت بود و در عزل أوهم أبداً مصالح مملکت ملحوظ نبود . کارهای مملکت تعجب آور است. گرفتن و بستن چه بود، بلافاصله قوام السلطنه ریاست وزراء چیست ؟ باز از تهران گفته شد در را روی شوروی بیندید رئيس الوزراء گفتم ناپوچی میخواهد نداریم، بغلها برای استقبال بلشویکی باز است من به دادن گندم برنج و کشمش از تجاوز به آستارا جلوگیری میکنم که ه سخنش تلخ تخواهی دهنش شیرین کن ... زد و خورد در رشت ادامه دارد، روسها دو هزار نفر رسماً برشت آورده اند و صراحتا فشار میآورند که انگلیس از ایران برود میرزا علی هیأت در تهران و میرزا محسن آقای قراجه داغی در تبریز برای امیر ارشد کار میکردند، امیر ارشد بحكم كهر کم از کبود نیست » نقشه کودتا در سر داشت و شاید اصرار قوام السلطنه به اردوکشی او بهمین نظر بوده است و مسلماً اگر کشته نمیشد دیوانگی میکرد و دردسر میشد . در این گیر و دار میرزا محسن آقا و جمعی بر عليه من تلكراف بتهران کردند به عنوان سوسیال دمکرات تهران گفتم محسن آقا سوسیال دمکرات را نمی فهمد چیست ، من حاليتيمي کنم اندیشه نداشته باشید کابینه قوام السلطنه دو نوبت ترمیم شد و مرمت برنداشت از بین رفت. از وقتیکه مشروطه شده ایم کابینه ها با ماه و هفته دو میشود، چون كابينة مشير الدوله اشخاص نو نداریم در معدودی دور میزند. دلو حاجی میرزا آقاسی است. بهمن ۱۳۰۰ مطابق ۲۲ مشیر الدوله ومستوفی الممالك افراد برجسته ای هستند لیکن بآنها هم فرصت جمادی الاولی ۱۳۴۰ نمی دهند که کارها را نتیجه بدهند آنچه از اوضاع پیداست اختیارات با سردار سپه وزیر جنگ است بالاندین نامی بسمت قنسولگری به تبریز آمده، تجارتخانه ای هم بعنوان فنولگری روس سانتر اسایوز باز کرده اند، از وزارت خارجه گفتند نباید فنول را بر سمیت شناخت حرفی بود از حلقومى من لاعلاج أورا من غير رسم شناختم . گندم میخواستند و میبایست داد. یکی از اجزاء که آلمانی میدانت من گفت ما خیال ترویج نداریم آذرقه میخواهیم و اگر اینجاهم زیرو رو شود آدوره تحصیلی برای ما مشکل تر میشود نوبتی بهرند رفته بود وشي در واگن خفته - حبيب الله خان سرتیب مرندی نصف شب میرود او را بیدار میکند، میگوید من هزار و پانصد نفر حاضر دارم. چه دستور میفرمائید: گفته بوده است ما دستوری نداریم دستور از ایالت خودتان بخواهید. این است روحيه مردم. من ماجرا ظهور نمیکند یا همین ها که میبینیم دجالند به بالاندین گفتم آمدن دو هزار نظامی شما چه بود؟ گفت بر ما معلوم شده است و حسن کرده ایم که میخواهند مجلس را افتتاح کنند. قرارداد ۱۹۱۹ را امضاء و مساعده ما را لغو نمایند. ماهم آن دسته را برشت فرستادیم. بیانیه سید ضیاء و محبتهای شما بود که ما از رشت رفتیم

بیان او را بتهران گفتم