۳۲۶ خاطرات و خطرات مأمور شدند. بخوی رفتند که جا و منزل فراهم تر بود مشير الدوله كنار رقت قوام السلطنه رئیس شد . در عقرب ۹۹ مشیر الدوله استعفا کرد باید تصور کرد که از مقدمات کودتا بو برده بوده است ظاهراً عقب نشینی قوای دولتی را از رشت بآقا بابا و قطع اقساط ۳۵۰ هزار تومان را از طرف انگلیس هم گفتند، مردم رشت بمجله بتهران می آیند، هم گفته شد که انگلیس تقاضا دارد فراق در تحت فرمان صاحب منصبان انگلیس بیاید امیر ارشد از ریاست نظام مأیوس بولایت رفت، میرزا علی هیئت را جنگ نسوج بتهران فرستاده است، باید از او دلجوئی کرد ، شمشیری برای اوخواستم از درجه دوم فرستادند و از طرف رئيس الوزراء به أمير الأمرائي مخاطب اسرار کرد که او را مقابل اسمعیل آقا بفرستم، در رشادنش حرفی نیست ولی بخسر است و آشوب طلب چون برادرش حاضر بود اگرچه آلمانها مثلی دارند در نسبت میگویند فلان با من دشمن تر از برادر است ولی از ملاحظه میکردم خواستم بکنایه رأی او را رد کنم، ابرام کرد، قبول کردم، او را خواستم ، مشغول تدارك شد سردار عشایر برادر بزرگتر است و عاقل تر لیکن از امیر ارشد احتیاط میکند . شد . قوام السلطنه که بجای مشیر الدوله آمده است در حضوری را سه هزار نفر سواره و پیاده در شرفخانه حاضر شدند، هزار و پانصد هم ژاندارم در خوی است. شنیدم سوارهای امیر ارشد بعضی با او همراه نیستند و این در جنگ عیبی بزرگ است . بشرفخانه رفتم، باو نصیحت کردم که از بین سوار هزاری را که طرف اطمینان است اختیار کند بقیه سیاهی لشگر باشند. حسین خان ویار را برای تنظیم تلفن و كلب علی خان را برای رعایت دقایق تاکتیکی به او مبردم . سرکردگان ما بسیاهی لشکر معتقدند بیشتر برای گرفتن حقوق و خوردن نصیحت مرا که از میان جمعیت هزار نفر انتخاب کند که محل اعتماد باشند گوش نکرد و شاید همان مخالفین و را بقتل رساندند می بایست لندبرگ را با امیر ارشد موافق کرد، موجهی موافق شدند ، اقبال السلطنه باید بیازی گرفته شود او هم متابعت از امیر ارشد بالتدبرگ نمیکند لیکن وجودش لازم است که از معیت ایل جلالی ماکو جلوگیری کند، پسرش را با عده ای فرستاد دور دور صفی بستند امیرارند قلب را دارد لتدبرگ بازو را که تپه سار است و از برای عملیات توپخانه است. فردا ۲۸ فوس ۱۳۰۰ جنگ خواهد شد من در تبریز بودم کسالت داشتم نزديك غروب بنظرم آمد که جلو دریچه اطاق لوحه سرخ فرو افتاد روی آن لوحه بقلم شش دانگ نوشته بود امیر ارشد . از برای من خیال پیدا شد گفتم علی الله . مطابق نقشه روز دیگر جنگ شد، دو بغروب خبر قتل امیر ارشد رسید، در حقیقت و فتح با ما بود لیکن نتیجه گرفته نشد، بمجرد افتادن امیر ارشد سوار قراچه داغی رو بولایت آورد بطوریکه نش امیر ارشد بزمین ماند، کلب علی خان تم را جمع آوری کرده بود. قتل امیر ارشد پس از فرار اکراد اتفاق افتاد بطوری که شبهه شد در اینکه از کسان خودش تیری به او زده بالا لندبرگ را پرت داد که مستمر میبایست محل مسلسل را تغییر بدهند ، هر نقطه را که اختیار میکردند تیر سوم توپ آن نقطه را میگرفته است و این ثابت کرد که صاحب منصب ترك با اسمعيل آقا بوده است کرد این نصرف را ندارد اینکه میگویم اکراد شکست خورده از میدان قرار کردند صرفنظر از رابرت ماکو بدلیل این است که سه روز بعد از جنگ در صحرای نوج قاطری بدست آمد با خورجین و در خورجین جهل تومان پول بود .
پس از کشته شدن امیر ارشد و فرار سوار قراجه داغی تعاقب دشمن ممکن نبود چه قوه