خاطرات و خطرات ۲۲۳ شنیدم اصول اسلامی را برای لنین گفته بودند. گفت بود اینجا برای ما میدان نیست. آقایان چند واگن شلتوک پوسیده، روده و می وقتی همراه داشتند که بفروشند. روده مشتری داشت خریدند پنجاه تومان هم صرفکرد، چون با اجازة من بود پنجاه تومان را نزد من آوردند گفتم ببخشید در عوض روده گندم گرفتند مقداری هم مجانی آنها دادم، شلتوک را هم برای آنها آب کردند مسها را سپردم نخرند چه وقف بود، ارمنی بنداتی گفته بود از ایالت میترسم والا میخریدم بهر حال واگن مس را برگرداندند هفته ای در تبریز ماندند نود تومان خرید کرده بودند بقنسول گفتم از طرف من بدهد، برای خداحافظی بعمارت علاء الدوله رفتم سربازها هم نفری پنج تومان گفته بودم داده بودند، پیشننگی برای من زدند كانه لنینم. سلامت رفتند و آوازه بلشویکی را با خود بردند باز هم آواز دهل شنیدن از دور خوش است . بحضور .. حضرت اشرف آقای مخبر السلطنه ایالت آذربایجان ایران نامه نریمانف دام اقباله، بعد از ادای مراسم تحیه و سلام از الطاف بیکران و مساعدت فراوان آن حضرت اشرف و قنول ایران در نخجوان آقاى و توق الممالك در حق مامورین ها در نخجوان الخاصه در خصوص عبور مأمور مخصوص يوسف ضیا طالب اف از داخله ایران با ذربایجان با رقابت و معاونت آقای نصرت نظام تشکرات خود را تقدیم داشته از حسن نیات آن خادم عالم انسانیت و مأمورین خوش طینت ایران دوستی این دو دولت ملیتین با کمال میمیت بیش از پیش محصول خواهد پیوست و تأیید و سعادت فقرای هر دو مملکت را امید داشته ضمناً قبول احترامات قایقه را متوقع میدانم رئیس حکومت جمهوری شوروی سوسیالیست آذربایجان نریمانف اسمعیل آقا پسر جعفر آقا است که نظام السلطنه قرآن برای او فرستاد او اسمعیل آقا را تأمین داد به تبریز آمد و بخدمه کشته شد و در آن سوء تدبیر هفت نفر از عملجات حکومتی بدست کسان جعفر آقا هلاک شدند. قرآن را نزد عبدالحمید بردند و در نتیجه فتنه شکاک در صداقت اولیای امور شك داشته هیچوقت در خدمت صمیمی نشدند. اقبال السلطنه از این ماكو كانه حکومتی جداگانه محسوب میشد از ترس روس وترك بايران اظهار بستگی میکرد که ضعیف تر بود. هوس هجوم به نخجوان بدل مردم تبریز آمده بود، هم سیخی زده میشد تقاضا داشتن که من اقدام بتصرف نخجوان میکنم، مطالعه آخر کار کردم دیدم ممکن است در نتیجه قسمت دیگری هم از آذربایجان از دست برود محرکین را بهر زبان از این هوس انداختم قطور راکه در کمیسیون سرحدی بایران واگذار کرده بودند و در کنگره برلن تصدیق شده بود 1 عبدالله بتی آمد از همان وقف استفاده میکرد و دولت عثمانی قبول نداشت، اسمعیل آقا این میانه به تدیلی میگذراند دولت ترك جديد و حکومت باکو هر کدام بسیاستی از او تقویت میکردند و او بهمه اظهار صداقت میکرد و دروغ میگفت. با انگلیس هم روابط داشت، سیدطه وزیر و مشاور او برای قنول انگلیس گونی گونی توتون میفرستاد تركها چهار نوب مسلسل دو توپ صحرائی و هفتصد نفر عگر و صاحب منصب تحصیل کرده در المان باختيار او گذارده بودند . توپهای او دورتر از توبهای ما میزد، چهار توپ سنگین که روسها جا گذارده بودند بقزوین برده شد برای دفع میرزا كوچك خان در انقلاب روس اسلحه و قورخانه و ملزومات از همه قسم بسیار در تبریز و شرفخانه مانده بود که مقدار کثیری از آنها را مردم برده بودند، خصوص میرزا اسمعیل نوبری، از خانه بادامچی توپ در آمد البته بابساط قيام حفظ آن احوال متعسر بود و بار آهن آلات و غیره بمقادير معتنابه بجا مانده بود و دو کشتی
روی دریاچه ارومی.