خاطرات و خطرات در دولت بینشان باشد . السلطنه که از تهران آمد گفت شاهنشان اقدس مرحمت کرده بودند مشیرالدوله قدس پیشنهاد کرد گفتم من که نخواستم قدس واقدس تفاوتی ندارد جد من ناظم دارالفنون بود. عمور پدرم وزیر علوم، خودم هم چند نوبت وزیر علوم بودم خدمتی که من بمعارف کردم کمتر کسی کرده است ، نشان طلای علمی نسبتاً شانی دارد و سیاسی نیست هرگز نه من خواستم نه دولت بخیال افتاد که زحمات مرا باظهار خشنودی ترمیمی کند مردم شهر از تاجر و اشراف اصراری دارند که چند نفر از سران قیام در شهر نباشند، من ضرورتی نمیدیدم، در اثر اصرار و ابرام گفتم باختیار خودشان روزی چند بطرفی بروند بادامچی امیرخیزی، و فیوضات چندی به قراجه داغ رفتند ظاهراً باشتباه خودشان مقر بودند و آن خانم مرا طبیعی میدانستند لیکن نفس سرکش در دلشان وسوسه داشت و تولید زحمت بسیار کردند. دکتر بهرامی شرحی بمن نوشته بود که اگر از کیفیات مستحضر باشد کنفرانسی بدهد نوشتم اظهارات روزنامه وطن از روی مدارك و عقیده نیست که به منطق متقاعد شود و بر سیه دل چه سود خواندن وعنا باره گولی امروز قیمتی دارد ، میگیرند میگویند یا میگویند که بگیرند من در هیچ وقع اشخاص را بر مملکت ترجیح نداده ام آیا هیچ دولتی خصوص دولت صالحه که طرف قبول عامه باشد میتواند یک گوشه مملکت را بی پرستار بگذارد، سیاست داخله اجازه بدهد سیاست خارجه اجازه نمی دهد مطلق دعوی آزادی شتر گاویلنگ وطن پرستی نیست، حفظ استقلال و تمامیت مملکت است و هزار نکته باریکتر زهر اینجاست .» سردار ملی حقوق ثابت داشت بر خلاف محمد خیابانی وقتی حرف حساب بگوشت فرو نرفت دولت جز آنچه کرد چه میکرد ؟ من اسم مملکت را برگردانیدن، قشون ملی ساختن ، حکومت نخواستن ، جلو تلگراف و پست راگرفتن و عراقی را از کارها دور نمودن در موقع آرامش مملکت با فیگری میدانم فصیحت راهنمائی و اظهار همکاری بقدری که ممکن بود کردم در هر موقع گفتند مرامی داریم آسمانی و نگفتنی، جز تجزيه مملکت چه میتوانست باشد. آنهم با بیزاری اهالی . وظیفه وطن خواهی و حفظ استقلال مملکت بمن اجازه نمیداد که آذربایجان را تسلیم افکار بی بنیان چند نفر خود خواه بکنم و حامل پیغامات آنها بمركز بشوم برای اینکه در شهر زد و خورد نشود و اشکالات سیاسی پیش نیاید بفرافخانه رفتم و بایسی احتیاط شبانه فرستادم عالی قاپو را منصرف شدند. که آب از آب نجنبید، شرحی بخوابانی نوشتم که باز حاضرم با شما کار بکنم متأسفانه از بقمي خانه بیرون رفته بود. خانه او را چاپیده بودند. نوشته بودم پنهان نشود، پنهان شد، در نتیجه آن سوء قضا اتفاق افتاد و بنا بر نوشته خودش از صد نود و نه احتمال است که انتخار کرده باشد خداوندش رحمت کناد . 2 در ۲۹ ربیع الثانی ۱۳۳۹ مستشار الدوله مینویسد اینکه پس از اصرار زیاد وزارت داخله را قبول کردم میدانستم که اگر در این اواخر کاری از روی بی غرضی و جد و جهد نشود حالت منتظره دیگران که در تقسیم دنیا عجله دارند انجام خواهد شد و تصور میکردم که این حس لا اقل در افکار خواص اثری بخشیده و قوای مستحسن آنان اقلا با این کابینه همراهی خواهد کرد. بعداز آنکه بدیخشانه این بار وزیر و و بال را بدوش گرفتم دیدم تصور باطل کرده ام و عده آنان که درد وطن را بر اغراض وأمراض ترجیح میدهند خیلی محدود است افسوس که همان محدود هم دست بهم ندادند و الا کارها بهتر میشد. در این سفر که نوزده ماه طول کشید روزی نبود که بحادثه گرفتار
نباشیم . خاتمه