خاطرات و خطرات 情 همه جا در راه خرمنها نکوفته مانده و گلها در حصار محصورند و رعایا از ترس شاهون تفنگ بدست در برجها نشسته اند این است احوال آزادی ستان که آزادیخواهان برای نجات آن دامن بکمر زده قیام فرموده اند، بقعودهم معتقد نیستند و از تهران وجوه متوقعند معلوم نیست برای آزاد بودن ایران به چند جمهوری باید تقسیم ،شود، گیلان و آذربایجان پیشقدمند همه امیدواری قيام بعميد السلطان تالش است که خلخال را آنتی زده است. عمید السلطان که در ۲۲ سال قبل در تبریز دم تویش گذاردند یا حضرت عباس گفت و آسیبی باد نرسید چه پنجهزار تومان بولیعهد و امیر نظام یده بود. تیکمه داش پسته ای شاهون برخوردیم، آنها می وار بودند و من هفتاد سوار همراه داشتم بریاست دو نفر از خوانین گرمرود کار به تیر و تفنگ کشید اسبی از ما و اسبی از آنها تلف گلوله ای پیش پای من بزمین آمد شاهونها رد شدند و ما گذشتیم در جانگور دچار تیراندازی رعایا شدیم که ما را شاهدون تصور میکردند در شکه ها را جلو انداختیم تیراندازی موقوف شد 1 بودهاند از سعدالسلطنه گفتم تکلیف چیست ؟ بزنجان چه میخواستید بگوئید گفت باید با ۱۸ ذیحجه منزل ما باسمنج است، ساعد السلطنه به باسمنج آمده اهالی از استقبال ممنوع بوده اند از املاك حاجی فرج آقا برنج و روغن دست و پا شده ناهاری مهیا کرده بودند، ناهار صرف شد، بحاجي شيخ محمد مذاکره کرد. عمرها در عالی قابو مجلسی دارد گفتم بگو حاضرم به آن جلسه سایم بگوئیم بشنویم تلفن کرد جواب آمد که تصمیم ما غیر از این است گفتم به عمارت علاء الدوله یا بلدیه که خالی است میآیم باز گفتند تصمیم غیر از این است. این بود پذیرایی از هم ما لمى محترم. از قزاقخانه تلفن ،رسید اجازه خواستند عده ای جلو بفرستند منع کردم، سوارهای سرایی را مرخص کردم، قیمت يك اسب که تلف شده بود با انعامی بآنها دادم، یکساعت بغروب حرکت کردم شب وارد منزل ساعد السلطنه شدم کی ملتفت نشد معهود بود پس از ورود خیابانی کی بفرستد حرف بزنیم، دو روز گذشت نفرستاد، روز دوم ناظم الدوله بدیدن من آمد، از سفر قبل سابقه داشتیم گفتم رفیق چه فن : شانه بالا انداخت مطلب معلوم شد . روز سوم بادامچی و سید المحققين آمدند صحبت طولانی شد نتیجه آنکه قیام نفته دارد گفتنی نیست شما بتهران برگردید و پیغامات را ببرید. شب بمنزل سید رفتم و صحبت طولانی تر شد دیدم مرغ يك يا دارد و دنده عوض نمیشود گفتم منهم یکی با تفاق کار میکنیم برای تهران محظوری در مساعدت نخواهد بود کانه با دیوار محبت میکنم. گفتم قیام بر علیه قرارداد ۱۹۱۹ بود وثوق الدوله که آن قرار داد را امضا کرد از بین رفت فقط پرنست لازم است و استعانت از دول دیگر، مخالفت هم با قرارداد کرده اند جنگ خانگی مایه خانه خرابی است حدود ایران محترم است تا جامعیت ،دارد اجزای کابینه را میشناسید همه مردمان وطن پرستند باحوالمنهم سابقه دارید جواب همه حرفها مرام نگفتنی است: «برین عقل و دانش بباید گریست مایوسا بمنزل ،آمدم بیرون شهر آن بود که دیدیم شهر هم در کار است از حیث نان به مضيفه افتد چهار نفر از تجار بمراغه رفته اند که برای شهر جنس نداره کنند عدل الدو العربيع آقا مانع است که اگر او خیابانی است من بیابانیم دست خالی برگشته اند مردم شهر را نمیگذارند خارج شوند و اگر میشوند باید دو قران بدهند مشتبج رئيس قزاق بدیدن من آمد اظهار کرد که قیام پروپانی ندارد ، عدة فوج ملی فعله اند. لباس بیخود با تها پوشانده اند، اگر ژاندارم با قیام همراهی کند که آنرا هم احتمال نمیدهم در چهار ساعت والا در چهل دقیقه بساطشان برچیده است متر جهت پیر علاء الملك بود سردار
مکرم که منسوب با سید المحققين است .