٢١٣ خاطرات و خطرات خاقان قبل از تقلد امر باید در آن قصر تشریفاتی بعمل بیاورد فردا نوبت انجام آن تشریفات است امروز مفتی وقت میخواهد و بعرض میرساند که بر حسب وظیفه باید مطلبی را خاطر نشان نماید میگوید در سلطنت شما حرفی نیست اما تشریفات نیاکانی را نمیتوانید بعمل بیاورید اگر مراهم میکشید بوظیفه مجبورم عرض کنم که شما از خانواده خوانین نیستید همیشه آرزوی من این بود که در ایران چنان اداره ای داشته باشیم در هیات پیشنهاد کردم که این گونه تفتیش مصرف ندارد خوب است از بهترین اشخاص که داریم ادارة تفتیشی بسازیم و در تحت امر هیأت دولت باشد . مشير الدوله بلحن نامرغوبی رد کرد. آقای مستوفی که وزیر مشاور بودند تعجب کردند و من خ کردم شاید آن تلخی برای ترشی من بود در رد آرمیتاژ اسمیت شغل شاغل این کابیته مسأله متجاسر بن رشت و منقالمین تبریز است. قزاق در رشت با میرزا کوچک خان که رسا اعلان جمهوری کرده است و تعمیر پست چاپ کرده است می جنگد تبریز همان خیال را دارد ولی نمیگوید. در رشت اهالی با این استانست و جماعتی از اهل باکو همراه در تبریز خیابانی با چند نفری اصحاب، مردم را به ترور مرعوب کرده است . از تهران وجوه میخواهد و منکر اعزام حکومت است بیست هزار تومان برای او فرستاده شد و همین او را جرأت داد و اهالی را متأمل کرد و سلیمان میرزا و سید کرای هر روز بهیات میای مستوفی را بحرف میگیرند و دو ساعت در تقویت خیابانی صحبت میکنند. براوین قنبول روی در خوی باعتبار خبر روزنامه خودش را نماینده روسی میداند البته شناخته کاوه کمیته انقلاب ایران نشد. کالامین نامی بمازندران آمده نسخه ای از قراردادی مشتمل بر ۱۶ ماده به تهران فرستاد لیکن معلوم نیست چه کاره است اعضا مشير الدوله، مشاور المسالك را از اسلامبول بمسکو میفرستد و در مقابل ۱۶ ماده پیشنهاد روس ۲۶ ماده تنظیم کرده نزد او میفرسند، مشاور قرارداد را با کمیسر وزارت خارجه روسی میکند مسأله لوت میماند ا ووسترف قنسول آلمان که دفاتر قنسول انگلیس را همراه برده بود کتابی بعنوان کشف تلبیس چاپ کرده بود، نسخه آن بسفارت فرانسه ،رسید عضو نظامی سفارت آن کتاب را که در آن از عدم همراهی من بآلمانیها در شیراز ذکری شده بود بسفارت انگلیس برد که شما چه می گوئید این مرد
چه میگوید جواب نداشت .