پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۳۱۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

٢٩٨ خاطرات و خطرات موسولینی برای ملاقات یوان کره و کرزن به لوران رفته بود و در ملاقات رئيس نظامیه اشاره به پل کرده گفت زیر همین پل نظمیه مرا توقیف کرد گفت در زندگی دین میآید. بلشويك ها به او نسبت محافظه کاری دادند گوید بلی محافظه در هستم فقط نان فوت انسان نیست آزادی افرادی و آزادی روحانی هم لازم است و هیچ قوه ایندو آزادی را نمی - تواند از بین ببرد. پس از مطالعه اسناد وزارت خارجه گفت بی ناموسی دول قبل از جنگ شرم آور است و بعد از جنگ). گوید مایه انقلاب نعمت دنیا است تا بدست انقلابچی نیامده است، انقلاب چوب دادن بدست خرس است و پر گرفتن مشکل گوید بلتويم صورت الأمل کاپیتالیسم است ، دموکراسی اروپا را سرحد فنا میرساند فاشیست پای خود جامی بود بیای موسولینی ایستاد بدست دیگران از بین خواهد رفت. قوت انگلیس از آن است که گروه پهن مداخله در سیاست نمیکنند. نزاع پیر و جوان روی اشتباه در موضوع است یکی مدیر است یکی فعال و هر دو مدل احتیاج اشعار از کیست نمیدانم مناسب مقام میآورم. هفتصد سال قبل گفته شده است. برهایهای گرم و دم سرد ما مخند طفلی و سرد و گرم جهانرا ندیده ای از سرکار بی خبری عیب ما مكن ما غرقه گشته ایم و تو دریا ندیده ای الفاظ دلفريب دلت را ربوده است. این اول است آخر غوفا ندیده ای جاتا سراب را تو گمان میبری بآب بیش ما دیده ایم و تو اینها ندیده ای آزادی را موسولینی منظم، حسن اداره و رعایت مراتب ترجمه میکند گوید سیاست باف از اندازه داریم، مملکت ثقل کرده، باید از جوانان مرد کار ساخت اداره مملکت هر چند پله داشته باشد بلد آخر جای رئیس عدليه است بالعدل قامت السموات والأرض. هر جا که قومی بر سر قومی بریزند باید هر دو طرف را سیاست نمود این عقیده بدرم بود و همه ملل اروپا مستحق سیاستند از ایتالیا ممنوع شده وقتی با دست خالی بفران درفت برای خانم حاكم من ژولين فال كشيد راست آمد سورش اما فتاد کنگره میلان (۱۹۱۰) موسولینی در معارضه با پاپ نطقی فرابر صد پارلمانتاریم کرده است و تعجب کرده است که چرا همانجا سنگسارش نکرده اند اسنگه حاضر نبوده است. گوید دولت را نباید متزلزل کرد دولت بی تزلزل میخواهد موسولینی توسعه خاك نميخواهد اما به تیرل قناعت ندارد ساو و آونیس را هم میخواهد از ویلسن شاکی است که مغلوب چاپلوسی ادوارد گری و زمینه سازی پیر گرگ کلماتو شد او و آ ولیس را به ایتالیا نداد سیاست لنین را سیاست سرمایه داری میداند، گوید آرزوی او است که مکنت عالم در كرملين جمع شود. موسولینی به کثرت افراد حزب قائل نیست که چه فایده از جسم بزرگ و رويكوجك از کلمات او است که صندلی دسته دار و گفتی راحت محرب مرد است. گوید جنگ بابل ذوب مقاصد است ( آخر السياسة الحرب) أميرياليسم اخلاقی هم ممکن است، زندگی یك سلسله وظیفه است که باید انجام داد و چند پیاله شربت ناگوار که باید کنید حسن نیت برنگ لباس نیست پیراهن سرخ بهر تن مورد تو هر رنگی که خواهی جامه میپوش نه من آن قد زیبا می شنا

در وصف اوضاع گوید شرف را در طاق نسیان بهار بودند دولت یا از ترس یا بی غیرتی