پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۳۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

L TAY خاطرات و خطرات نمایش دارد و از نزدیک جای کثیفی است. امین آباد مقصود بك، شاهرضا، مهیار در مهیار کاروانسرای عباسی بنای مفصلی و محل تفرج صفویه بود آثار باغی دارد و چهار خیابانی بی درخت باقی است. من تا نیمه باغ رفته خسته شدم قلعه ،شور، اصفهان ۴ ذیحجه . سردار اشجع بختیاری حاکم است بجای سردار ظفر آمده است ، پذیرایی فرمودند، برای طفره از ملاقات نایب حسین کاشی از راه عراق حرکت شد، نجف آباد ظاهراً متعلق بردار اشجع بود گماشته او ناهاری تدارك کرده بود بسیار عالی رنگین و همه غذاها مأكول و ممتاز ، آنچه بخصوص بخاطرم مانده کوکوی سبزی بسیار ممتاز بود. هر چه در نجف آباد خوش گذشت در تیران بد گذشت در آبادی اطاقی بود گفتند بهتر منزل است. در و پنجره نداشت و در اطراف رف کند و چیده بود مجبور شدیم شب را در طویله بگذرانیم ، آب و جارونی کردند، اما بو به آب و جارو بیرون نمیرود بهرحال این شب هم گذشت از سرشب تا سحر بودند در بزم بدن پشه ها سازنده كاك بازنده بنده جنگ زن تندرون منزل سوم است دامنه خونسار دره تنگی است لیکن بسیار باصفا است . در منزل یکی از تجار منزل کردیم عمارت خوبی داشت و مدری گز تاره برای من فرستاد گلپایگان دو روز محل توقف بود، مردمش هنرمند خصوص در تجاری و مثبت، امامزاده ای دارد رفتیم بینیم صحن بزرگی داشت و بقعه. چیزی که بنظر خیلی غریب بود طاق مقصوره بود درست بر عکس مسجد شیخ لطف الله در اصفهان که آنجا طاق را نمی روی فضای مربع بر گردانیده اند که فصل مشترك بنظر نمیآید و اینجا قسمی که شخص تصور میکند طلق روی هواست و پایه ندارد در اجمت خادمی پیش آمد که آفتابه ای اینجا بود؟ گفتم آفتابه در جیب نمی گنجد اگر دست کسی است بگیر. کمره سلطان آباد شهر تمیزی است خیابانهای شطرنجی نسبتاً گشاد دارد مخبر همایون همشیره زاده در آنجا است و منزلی دارد و شب اتراق شد و خوش گذشت کیسه تنکشیده بود صدو پنجاه تومان قرض کردم ۱۵ ذیحجه ابراهیم آباد، دستجرد قم تهران الحمد الله على السلامة. نظام السلطنه بفارس رفت از راه بهبهان که قبلا صولت الدوله را ملاقات کرده باشد با او ساخت ، قوام الملك و نصر الدوله را گرفت. جسمی قول انگلیس قرارشد فرنگ بروند، در راه بر حسب مواعده کسان صولت الدوله بر سر آنها ریختند (منزل) (اول) نصر الدوله کشته شد قوام الملك فرار کرد و خودش را بقنسولگری رساند. فارس آشوب شد، نظام السلطنه معزول در ارای این خدمات شبانکاره، زیر راه ، دشتی و خشت را برد که بلوکی است. بنده فارس را امن کردم و و خبط از طرف ماموران انگلیس بود. من چه نتیجه بردم. برگشتم خانه نشین شدم، از مجلس رسمی جوابم کردند مختص مزرعه ای در شهریار اگر آن امنیت بر هم خورد تین ما داشتم فروختم، بلی در حسن آباد رقعه آقای مستوفی الممالك را زیارت کردم که در شیراز بمن رسیده بود. بتاريخ ۲۰ برج عقرب ۱۳۳۲ نمرة ۱۳۰۴ فدایت شوم، خدمات جنا سالی در انتظام و امنیت قلمرو ایالتی و آسایش اهالی فارس طوری خاطر هیشت دولت را جلب نموده که شایان هرگونه تمجید و توصیف است چنانچه مراتب خست گزاری و دولتخواهی جنابعالی در پیشگاه مندلت اكتناه اعلیحضرت اقدس همایونی ارواحنا فداه معروض و مشهود افتاده و اراده سنیه همایونی ارواحنا فداه چنین اقتضا فرمود که باعطای يك قطعه عکس مبارك كه در موقع تاجگذاری برداشته شد و بدستخط جهان مطاع مبارك موشح گردیده جنابعالی را قرین اعزاز و افتخار فرمایند و چون بعد از تاجگذاری، اول موهبتی است که از سنى الجوانب اعليحضرت اقدس همایونی ارواحنا فداء محض استظهار و امیدواری بجتا بمانی شده تا کنون شامل حال احدی از رجال محترم نشده است با نهایت مرت قلبی اینموهبت

ملوکانه را بجنابعالی تبریک میگویم و جناب آقای میرزا قاسمخان را که از اعزه و محشر میں اعالی