پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۸۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرا استقراض P TYA چه باید کرد، طبیعت هر وقت باشد ذات خودش را نشان میدهد، قوام الملک و صولت الدوله یو برده اند که دولت انگلیس با من کج تایی میکند. قوام الملک کباده فارس مداری میکشد. همان حکایت شاهزاده امان الله میرزا است تصور میکند که بعد از من فعال ،مایشان میشود. میشنوم قوام وصولت الدوله طرح اتحاد جدیدی هم ریخته اند و شاید بلکه حتما قول هم محرك آنها است و هرچه بهروسیله پسردار أسعد خاطر نشان کرده پیش ندی نفته مخالفت است که در نظر دارند برای من هم على الویه است. خیال ماندن ندارم تسلیم سیاست غیر هم نمیشوم. اما افوس میخورم که آنچه رشته ام چله خواهد شد و انگلیس هم پشیمان اما چه سود در حبل المتین خواندم مخبر السلطنه هر جا میرود انتظامی حاصل میشود او که رفت انتظام بر هم میخورد و اتفاقا همینطور هم هست و هرچه فکر میکنم طریقی بدست نمیآورم که انتظام بعد از من باقی بماند ، مرضی در من هست که در دیگری نیست. يولهم نداریم ، انگلیس جلو مساعده بژاندارم را گرفت، ده هزار تومان از تجار قرض ،شد غلامعلی خان نزد من آمد که فنسول سلام رساندند گفتند دویست هزار تومان در بانک موجود است بحواله شخصی شما پرداخت میشود گفتگو با تهران هم لازم نیست، من هم عصبانی بودم هم داخل در داد و ستد نقدی نمیخواستم بشوم هم میدانستم که عنقریب مرخص خواهم شد و اگر پولی از بانک بگیرم نمیتوانم بیطرف بمانم . گفتم مرده شوی پول شما را ببرد وقتیکه بکار میخورد مضایقه میکنید حال که باید در لجن ریخت مساعدت ،میکنید من نمیگیرم و داخل این کار نمیشوم رفت. از گرفتن آن وجه مردم یمن طنین میشدند و حفظ بیطرفی ممکن نبود، ضمناً بار نصیحت کردم که شما در شهر مقامی دارید . یا اکثر خانواده ها محرمیت دارید، مردم شما را از خودشان میدانند، در این موقع آشفتگی چه حاجت بعنوان ویی فنولی دارید؛ گفت زندگی یکروز بنام بهش از سالها بهنگ است و من ندانستم ننگش در کجا است. حیدر علی خان و برادرش غلامعلی خان بضاعتی دارند و معیشت خوب میکنند و محترمند بین من و این دو برادر خلطه پیداشده است ،بل ،محبتی افسوس میخورم که عامه از ایشان آزرده شده اند نمیدانم حب منصب چه بلایی است که چشم و گوش انسان را می بندند در این موقع باید از حرفهای مهیج احتراز کرد. علی دلواری از رؤسای تنگستان کشته شد. کل مشیری در شیراز محلی است که اوباش شهر غالباً آنجا مردم دارند و سر راه غلامعلی خان است در عبور میگوید علی دلواری هم بترك واصل شد، هیچ موقع این حرف نبود، یکی از جماعت دنبال او بر میخیزد او را میزند و به آن تیر وفات یافت و خیلی مایه تأسف شد خداش بیامرزد. امروز یادداشتی از سفارت انگلیس رسیده است که عینا درج میشود، حال دلایل حتیه در دست است که اظهارات قنسول انگلیس در شیراز صحیح وزارت خارجه بوده است که فرمانفرمای فارس مرکز تفوهات خصمانه نسبت بمصالح انگلیس در آن ایالت است فرمانفرما خود را رئيس فرقه دموکرات تلگراف طرفدار آلمان و مناقشات در ضد انگلیس قرار داده این اواخر خود را باین فرقه ملحق کرده اند. روسای فرقه مزبور همه از دوستان و مخصوصان فرمانفرما هستند و از قرار معلوم بر حسب تحريك ايشان كار میکنند مغزی الیه و واسموس سعی دارند اشخاص را که برضد خیالات آنها هستند بطرف خود آورد. آنها را مرعوب کنند. حال هیچ شکی باقی نمانده که احضار فرمانفرما اسباب اطمینان و وضع عمومی خوب خواهد شد. این مسئله را در هیئت وزرای طرح خواهم نمود. جناب مستطاب عالی دلایلی را که برضد این اظهارات است با عقیده خودتان فوراً تلگراف کنید وزارت جليلة خارجه ۱۹۸ دلايل حتمیه سفارت را ندانستم چیست، ظنیات را تکذیب میکنم اگر مقصود مذاکرات مردم است و مقالات روزنامه . آنچه از محمره و بوشهر تلگراف کردند و در روزنامه های تهران و جواب

اصفهان نوشته شد سد يك آن در شیراز گفته نشده است. اینکه دلیل از بنده خواسته اند دلیل