پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات ۲۷۱ تونلی هم احضار شده مارلینگ بجای او شهران آمده که سابقه با مور ندارد و مرد بی ملاحظه ديوانه عشق با ضدیتی که دارد بهانه هم بدست او آمده است و برضد من تلكراف وحشت آمین از شیراز بفارت میکند و مرا ملاحظه اینکه تحصیلات من در برلن شده است طرفدار آلمان بقلم میدهد، است من میان دوستک گرفتار، بیطرفی را حفظ میکنم طرفین از من طرفیت متوقعند انگلیس به تجاوزات نظامی ، آلمان بقوت توجه ملی در تنگستان جنگ تیر و تفنگ دایر است. در شهر نزاع و تندی است چرچیل هم رفيق الاوتور اذونود و چرچیل هم در تهران دروغ پرده نام و تنگ سيد حسن حبل المتین نزد من آمد که ملت از شما یک خواهش دارد، گفتم چیست؛ گفت چشم بر هم بگذارید ما قنسول انگلیس را عوض قول آلمان بگیریم به تنگستان ببریم گفتم قنسول در امان دولت است و من وظیفه دار حفظ او . دست غیب آمد که ما در مجلس صلح صندلی میخواهیم. در اصفهان و کرمان قنسول روسی ر انگلیس را بیرون کرده اند ما هیچ کار نکردیم، گفتم بی قاعده کرده اند را داشتن صندلی این بت و عاقبت کار را کسی نمیداند فاخر السلطنه را فرستادند همان تقاضا را داشتند و گفته شد ژاندارم هم با مردم همراه است گفتم این عمل باحیات من منافات دارد و مجبورم درب قنسولگری بایستم مرا باید کشت و وارد شد. او هم رفت پیداست که سوئدیها که با موافقت انگلیس آمده اند مخارج آنها از ماعده انگلیس پرداخت میشود طرفدار آلمانند و این امر هم بر اشکالات من افزوده است . اوتلا احضار شد ورئیس که بنا بود بیاید نیامد در خداحافظی یک تخته قالیچه کردستانی اعلا باوکلا دادم و در آن وقت پانصد ششصد تومان مبارزید. شیخ جعفر محلاتی قصد عزیمت به انگستان ،کرد بمیرزا ابراهیم پیغام کردم تصیحت کنید شیخ منصرف شود جواب داد خودتان مستقیم اقدام کنید، رئیس کابینه را نزد او فرستادم که این حرکت صلاح نیست فکر مراجعت را هم بفرمائید. گوش نداد ۱۴ شوال غلاملی خان و بی قنسول مینویسد از قرار مسموع مجاهدین از برای بوشهر حرکت میکنند و از جاو قنسولگری میگذرند هر طور صلاح میدانید تدارکی ببینید که سوه اتفاقی رئیس نظمیه را خواستم و گفتم جمعیت را از راه کنار شهر هدایت کند که چند هزار نفر بودند خودم در موقع حرکت بباغ امام جمعه به بیرون شهر رفتم که مشرف بتنو اخانه است که اگر جمعیت طرف قنسولخانه بیاید شخصاً جلو بروم، میدیدم که از کنار شهر رفتند و بیشتر منابع بودند و قلیلی مسافر البته اجتماع دیروز مسجد حاجی میرزا محمد حزب دموکرات را شنیده اید. یادداشت دیگر از حزب دموکرات قریب دو هزار نفر در مسجد جمع شده اند و مردم را بقتل وغارت خارجه دعوت کرده اند، اگر جلوگیری نشود ممکن است حرکت زشت اصفیان را از آنجا در عشق قرار بدهند. البته خود حضرت غلام علی خان عالی بمیرید که چگونه باید جلوگیری کرد که این شورش غلیط نشود ولی این یادداشت امضا ندارد شاید نظر باینکه از قضیه اصفهان حکایت میکند با اینکه اصلا اصلی نداشت و واهمه بود در هر موقع من اطمینان میدهم که سوه اتفاقی نخواهد افتاد و من مراقبم. اما از صحبت و نطق جلوگیری نمیشود کرد و صلاح هم نیست مردم بهمین نطقها تشفى خاطر حاصل میکنند کار از حرف بعمل نمیکند بار غلام علیخان مینویسد: نتیجه مذاکرات شفاهی دیروز را خدمت جناب قول مرض کردم در جواب میفرمایند چنانکه دیروز خودم هم مذاکره کردم حضرت اشرف فرمانفرمای

فارس هستید و بالطبع مسئول این مملکت، حالا هر قسم که صلاح میدانید محافظت اتباع خارجه