پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۸۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات ۲۶۹ داشت ، در کارگذار و رئیس تلگرافخانه شیبانی نزد منند، گماشته ارباب جمشید همی گفتگوی آن بودیم روز دیگر اوکلا با قنسول انگلیس نزد من آمدند میدانستم مطلب چیست با وگلا اول دست ندادم آخر گفتم باحترام قنسول دست میدهم نشستند و سبب رنجش را پرسیدند گفتم کاکائی سیدی را علی روس الاتهاد كشت عدايه حكم ادر کرد و من قصاص کردم حرکت دیروز ژاندارم چه بود و من حکایت کردم دیگر عنوان نکردن دا وگلا بادب نظامی برخاست و عذر خواست که من اطلاع نداشتم رفتند . شنیدم دسته ای از ژاندارم آذربایجانی گفته بودند امر میکنید حاضر میشویم اما اگر حکم جسارتی بایالت بشود شما را خواهیم زد این است نتیجه دادن اختيارات بغير مستحق. دو روز بعد در اخبار رویتر خواندم را پرت قضیه را خبر داده بود و گفته بود حق با ایالت بوده است. این خبر مورد توجه تهرانیها نشد. بایرن مفصل بتهران دادم . عین الدوله وزیر داخله که سمت راوی بخود گرفته است تا سه ماه تلگرافات عدیده بمن کرد که المارس چنین میگوید یا چنان آخر گفتم رابرت قضیه را مشروح گفته ام، کارگذار و رئیس تلگرافخانه حاضر بوده اند. رویت را خواندم، حقیقت امر در لندن گفته شد. اگر نتوانید جواب بالمارسن را بدهید مرا بخواهید جواب میدهم کاکاکه برای فیوه پختن استخدام شده است نظامی نیست ، بالفرض نظامی باشد قصاص بحکم عدلیه است. این را هم میگویم من در نتیجه عذری که اوکلا در حضور قنسول انگلیس خواست از بی احترامی هایی که بشخص من شده بود گذشتم و تصور میکردم که دولت جبران بی احترامی بمقام ایالت را خواهد خواست روزگار مین الدوله ها را در مملکت زمامدار کرد که مملکت باین روز افتاد. مدتی است صولت الدوله سرکتابی دارد پیشرفه در شهر ریزه خوانی میکند. نیم تاج خانم که نمیدانم چند فن حریف است از تهران تقشقائی آمد و شد میکند، چون در هر حال از حکومت بیزارم متحمل نمیشوم بعدها در تهران از محاسب الممالك كه وزارت پست و تلگراف کرده است شنیدم که عین الدوله ها تلگراف رمز مرا در اینکه ژاندارم نمایشی بقشقائی سهند و اینکه در آنیه باید ترتیب صحیحی بایلات داد توسط نیم تاج بصولت الدوله فروخته است بده هزار تومان و ده که تنباکو و ده بابو، چهار هزار تومان، چهار که تنباکو و چهار ایو هم با و رسیده است بتوسط رئیس تلگرافخانه شیر از مطالبه باقی میشود. این حکایت را قبل یاد کرده ام. تکرارش ضرر ندارد ، قند مکررش خوب است کردم خود خواهان که در تهران نشسته اند متغیرند که هر جا میروم آبی روی آنچه حر کار میآید. سپهسالار در تبریز، عین الدوله در شیراز کار شکنی میکنند، مرا زدست هنرهای خویشتن فریاد من نهايت دلالت را دارم. مقداری از انانه، کتاب و غیره را بطهران جنك بين الملل سرآمد علل فرستاده ام شنیدم در راه نایب حسین جلو گرفته و گفته بوده است به رمضان ۱۳۳۲ بارهای مخبرالسلطنه کاری ندارم لکن یکی از صندوقها را که سنگین است میدهم اسلحه باشد باز میکنم اگر اسلحه بود ضبط میکنم ، باز احتمال میکند میبیند کتاب است رو میکند بلی اسلحه من كتاب بود و دچار جماعتی بی کتابم روز ۲۱ رمضان پس از نماز صبح قرآن تلاوت میکنم به نیت حرکت قر آن را گشودم آمداتی امر الله فلا نستعجلوه این آیه بمن تکانی داد که دیگر خوابم نبرد در اطاق راه رفتم تا ظهر گذشت فرستادم کارگذار آمد گفتم رفیق خبری از قرآن دارم و باید امر مهمی واقع شده باشد دوروز بعد خبر جنگ بشیر از رسیدزاد في الطنبور تفعة آخر. ۲ صفحه ۲۶۶ مراجعه شود.

1-Hjalmarson