پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۸۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

۲۶۶ خاطرات و خطرات بمن بدهد میل دارم حق بطرف او باشد بلقیس گفت با اینکه مثل سلیمان شوهری دارم گاهی جوانی را که میبینم، بخاطرم میرسد که خوب بود سلیمان این شکل باشد آصف گفت با اینکه مقام من محفوظ است و بر همه تفوق دارم گاهی این فکر برای من میآید که خوب بود سلیمان باشم ، فارس آن مریض است. اگر ما سه نفر راست بگوئیم و بصداقت دست بدست بدهیم بلاشبهه فارس شفا مییابد. در باغ کشن میرزا حسن عکاسی عکسی از جماعت انداخت که من کلیشه از آن ساختم و هرگز گمان نمیکردم که ایالت فارس و سولت الدوله و قوام الملك در يك لوله بروند که مقصود لوله دوربین عکاسی است . بهار دیگر بعین الدوله تلگراف کردم دستور بدهند در موقع عبور فتفائی، ژاندارم شهر در پوزه کشن المتقی نکنند که جلوه کرده باشند. جواب نداد و این قصه سر دراز دارد، اگر بخواهم یکوتاهی بپردازم این تلگراف و تلگراف دیگر مرا عین الدوله به صولت الدول فروخت بده هزار تومان و دو یا بو و ده کیسه تنباکو که بروایت محاسب الممالك چهار هزار تومان و چهار یابو و چهار کیسه تنباکو رسیده بوده است بقيه را بتوسط محاسب الممالك كه وزير تلگراف بود مطالبه میفرمودند . سیله شرقه و نیم تاج بین صولت الدوله و عين الدوله واقعند هستند. غلط کاریهای مریل غیر قابل تحمل است، از تهران علاء السلطنه گفت از عزل مريل ما بر نمیآید او را بخواهیم خودت میدانی تعجب کردم. چهارده ماده در وظایف در یابی رئیس نظام نوشتم در روزنامه چاپ شد و اختیارات بسته نشود A مریل بتنی محدود صاحب منصبها دانشند که اطاعت مریل نباید کرد، قنسول انگلیس سخت رنجید تا آن درجه که بتهران رفت اسباب عزل مرا و ابقای مریل را فراهم بیاورد موفق نشد . تصور میکنم رابرت رئيس بانك ورئيس تلگرافخانه انگلیس بر خلاف فرمایشات قبول بوده است. رئيس بانك روزی گفت در شهرهای دیگر رئیس بوده ام ماهی نگذشت که چند روز بازار هشت ماه است در شیرازم و یکروز بازار بسته نبوده است و از کار نمانده ام. رئیس تلگرافخانه از زمان پدرم در شیراز رئیس است و پدرم را میشناخت گاهی صحبتهای دوستانه میکردیم یمن میگفت از ما توقعی نداشته باشید خودتان باید کار کنید. مریل دستش از همه جا کوتاه شد فورخانه را آتش زد که مجاور عمارت وکیل بود حرکت هوا درها و از جا حرکت داد. بارهای نیم خرواری را از جرزهای قورخانه دویست ذرع و صد ذرع دور افکند. چند نفر باروت کوب پاره پاره شدند. .. از سه بغروب تا چهار از شب رفته در اینلها که آتش بأنها میرسید بهوا میرفت سلب آسایش کرده بود. آن شب را من بمنزل بهاء السلطنه رفتم من رنجش فول را باین درجه از عزل مریل نمیتوانستم توجه کنم تا بعدها معلوم شد در جشن تاجگذاری و اسموس صحبت سیاسی بیان آورد و بی نزاکتی کرد و رئیس تلگرافخانه انگلیس نزاکت بخرج داد و بسلامت کایزر جامی نوشید. خوشبختانه من سر آن میز نبودم پس از جشن از خارجه ها دیدن کردم حتی مریل که از کار خارجش کرده بودم خانم مریل بودم قنسول غالب چای را در منزل مریل صرف میکند. خانم را که دیدم درد قنسول در مفارقت مریل آشکار شد، خانم بروروثی داشت و فوق العاده سرشار و خوش برخورد بود. تنها صرف چای در محضر و صحبت خانم میارزید باینکه قنسول بتهران مسافرت کند که مریل را نگاه بدارد و قول ناپلئون معروف است که در هر فسادی ببیند زن در کجاش است. را دیدم شنیده بتاريخ ۳۱ رجب در عریضه وعده تفصیل خانها را بعریضه دیگری داده رقعة مخبر الملك بودم، ولی امروز مطلب واجب تری عرض میشود و آن حکایت حکومت

شما در فارس است که کم کم دارد از آذربایجان بدتر میشود . انگلیسها