پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۷۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات سعدی گوید زاوج روی کودک بر توان خواند درشت نیک و بد پنهان نماند که بد یا نيك باشد در بزرگی توان دانست ریحان از دو برگی ۲۵۷ سن از حال صورت پیداست. در علم فراست قديماً جديداً بسیار نوشته اند البته مأخذ معلوماتی نمیتواند باشد. انقوا من فراست المؤمن أنه ينظر بنور الله در حق روشن بینان صدق می کند که درجه ساده آن خطور قلب است و اگر مورد التفات باشد در اکثر مردم سهمی است از این عباس روایت است كه ان في ذالك ايات للمتوسمين متوسمين صاحبان علم فراستند. لاوانی صورت اشخاص را بحیوانات شباهت میداده، بزمان ناصرالدین شاه احمد خان و محمد علی خانی را نگر به لقب داده بودند. گویند که هرچه ابرو بچشم نزدیکتر باشد شخص جدی و در فکر عمیق است. من در مریل عمق فکری ندیدم و در بد ذاتی و شیطنت بی نظیر تربیت ذات را تغییر نمیدهد . سنائی گوید تو علم آموختی از حرص اينك ترس كاندر شب چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا با خلوسکی وزیر مختار روی در قصر خاقان چین بشتابی گرانبها را در جیب گذارد یکی از لردهای انگلیس بالطبع دزدی را دوست میداشت. در میهمانیها چیزی از منزل صاحبخانه کش میرفت، پیشکارش روز دیگر برای صاحبخانه میفرستاد. پدرم گفت هفتاد سال سعی کردم يكنفر پیدا کنم که راست بگوید پیدا نکردم. وزارت تلگراف دو هزار نفر تا بین داشتند. از و جنات صورت و حرکات اعضاء بعضی عبارات استانی مخصوص شایع است گشاد پیشانی (صاحب (اقبال) پیشانی کردن (لجاجت) چو آهن تاب آتش مینیارد چرا باید که پیشانی کند موم گر ابرد (غضب) چشم سفید ( لجوج) چشم بزير (باحيا) چشم مالیدن عذر آوردن کله شق (گردنکش) در جنباندن شانه بالا انداختن دست بر هم زدن دست بدست کردن، پاکشیدن لب گزیدن گوش خاراندن خف .کردن سبیل سرابالا، ريش بلند کی در کتاب خواند ریش بیش از قبضه دلیل حماقت است، ریشش را قبضه کرد . جلو چراغ گرفت دستش دوخت رها کرد کوسه شد در حانیه کتاب نوشت بتجربه رسید مریل صاحب منصب جزئی است که شوستر برای دسته ژاندارم مالیه خواستن مریل امریکائی خواسته بود و من نمیشناختم. از دو فوج جدید فارس عده ای حاضر یا اجل معلق شده اند قنسول انگلیس گفت خوب است برای مشق و تربیت آنها مریل را نخواهید آمریکایی است و ملاحظات سیاسی ندارد. خواستم ، نمیدانستم F بلای جان من خواهد شد. در ملاقات اول رؤیت او مرا شمار کرد خواسته بودم و بکارش باز داشتم دریابیگی رئیس قشون است و از شاگردان پیاده نظام در دوره ای که من در دارالفنون ترجمة الطاق پیاده میکردم، بمعرفى من بلغم او را بمدرسة تبريز فرستاد، کفایتی بخرج داد یمن ریاست کشتی پرسپولیس به بوشهر رفت. از اوضاع جنوب آگاه است اما قدری بیحال شده است. بطوريكه من ميخواهم نفوذ در کار ندارد و در در صورت نفوذ صاحب منصب خارجه بیشتر است بعضی ملاحظات ندارند و متاسفانه بعضی ملاحظات را دارند. از تهران گفتند مریل بی مصرف است. گفتم فرستید، با اهتمام جرجیل حرکت کرده بود. تجاوز بسیار از حدود کرد و روز بروز از او حرکات عجیب و غریب بروز نمود. خودش اجازه دادن منصب ،داد هر روز طرح لباس عوض میکند و کاشف بعمل آمد که اطلاعاتی ندارد لیکن از طرف قنسول از او تقویت فوق العاده میشود. روح هر اداره اکسی است که اختیار پول در دست او است انگلیس مخارج ژاندارمری را تأمین کرد

است استاز رئیس مالیه مطیع قنسول است. خرج بدست مریل میشود دریابیگی صورتی بر دیوار