پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۷۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

۲۵۶ خاطرات و خطرات فسادی بظهور نرسید .. قیافه تعرف المجرمون بسيما هم یعنی تباهکاران را بصورت آنها می توان شناخت فولی است قابل رد و قبول کلیت ندارد. محققین چیزهائی نوشته اند: افلاطون و ارسطو خواستند از شباهت انسان بجانوران بی با خلاق ببرند داروین بر آن است که تحولات تغییر صورت داده است این تحولات در اخلاق تا چه اندازه مؤثر افتاده معلوم نیست. ظاهراً انسان از همه حیوانت ارث برده است. این تحولات اعضاه را دلیل خوبی گرفته اند گوش پهن را فی المثل نشانه حقق گرا ملا گوید گوش خر مفروش و دیگر گوشخر برنادت را بشیر تالیران را D بروباه و لتر را به بوزینه، ریسیر بگفتار، زنها را بگریه نایلشون اول را سگ شکاری تشبیه کرده اند امزجه را در حالات مدخلیت داده اند. سودائی غالب آشفته است و تلون فکر دارد، صفراوی بدبین میشود و غالب طنین است و حال پاست افزون، بلغمی ست است و رخوت فکر دارد و از سلامت خالی نیست دموی خوش بین است در نتیجه فعال آنچه مسلم است حال مزاجی در مغز مؤثر است و اغذیه در ملامت مزاج معده احتیاج خودش را بدماغ خبر میدهد. سرخی صورت علامت شرم است زردی علامت بیم و ترس. بشره آینه حالات است ، فکر شدید چین مابرو می آورد طرز حرکت و اختلاف قامت را هم در حالات و اقبال مدخلیت داده اند و تصوری است چه بسیار اشتباه که در لباس میشود. بقول سعدی: خرار جل اطلس بپوشد خر است. انتخاب الوان و اشکال در سلیقه بی مدخلیت نیست . مرد از بی لعل و زر نیوید سعدی راست طفل است که سرخ و زرد جوید توان شناخت بیکروز در شمایل مرد که تا کجاش رسیده است پایگاه علوم ولی زباطنش ایمن میانی و غره مشو که حيث نفس نگردد بالها معلوم زنی سه دخترش را نزد خانمی برد که یکی را برای مجالست انتخاب کند. خانم وسطی را انتخاب کرد و گفت در فرود آمدن از کالسکه خواهر بزرگتر قدم غلط برداشت دومی قدم درست برداشت و سومی جستن کرد، اولی چپ است و سومی بی پروا و ادب .

۱ - خاقانی