پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

YPA خاطرات و خطرات میروم و رفت. در راه صاحب منصبان سوئدی که جلو آمده بودند مرا احاطه کردند. باحترام آنها مواره حرکت میشد. بنظرم آمد که اینهم تدبیر بهاء الواعظین است. جهت نداشت که برای من در ورود بشهر یا در راه خطری باشد دوست و دشمن نداشتم. بهر حال چهارم ذیقعده ۱۳۳۰ دو - بغروب مانده بشهر رسيديم قوام الملك بمنزل خودش رفته بود و به ارک نیامد، فوق العاده انديتناك است ، از حال شهر چیزها میشنوم گفتند دو روز قبل در تنگ الله اکبر قاضی از زیر پای رئیس اطمیه برده اند، مغرب کسی قادر نیست از خانه بیرون بیاید، اگر بیرون آمد صاحب عبا نیست و از این قبیل بسیار شنیدم حال شهر که این باشد حال بیرون چه خواهد بود . نصف فارس میدان شرارت عرب است، نصف دیگر عرصه تطاول قشقائی عسگرخان عرب (هنگر شاه) دم از استقلال میزند و اعتنا بقوام الملك ندارد. ژاندارمها در سیاح نفهمیده با صولت الدوله در افتاده شکست خورده توپ و تفنگه از دست داده اند، سپورت رئیس ژاندارم از شکم زخم برداشته است . سپاهیان هندی از کاروانسرا جرات بیرون آمدن ندارند، باسطلاح شیرازیها آنها را کلب میای میخوانند، قوام الملک از شهر نمیتواند بیرون برود یعنی میان ایلات خمسه که سپرده باوست. در تهران حاجی آقا، در شیر از بنان الشریعه از نقشه من میپرسند. گفتم من نقشه ندارم. منتظرم به بینم مولی چه میکند. روزی عصبانی شد گفت پس بگوینده غیب کار میکنم گفتم هر که غیر از این نگوید عقلش کم است لیکن نقشه بدست آورده بودم خوانده شنیده و دیده ایم که چه کارها با فراهم بودن اسباب صورت نگرفته است و چه کارها بی اسباب انجام گرفته اسپایش فراهم آمده است . در مرودشت یکی از کدخدایان املاك قوام الملك گوسفندی راه آورده بود. گفتم نکشند كدخدا میآمد و چیزی میگفت، سپردم کالسکه را آهسته برانند. در ضمن . در ضمن گفت بین این دو تا را صلح بده، دانستم که نقشه همین است . نقشه من در باطن رام کردن سولت الدوله، تأمین خاطر قوام الملك، اصلاح بین آندرو تشکیل قوه محلی است. قوام الملك هر وقت بحکومت میآید شصت هفتاد نفر بیرون در همراه دارد و میرزا باقرخان همراه او است . قشقائی چند طایفه اند، شش بلوکی طرفدار سردار احتشام است کشکولی تابع محمد علی خان که در کازرون مینشینند، بقیه مایل بصولت الدوله . صولت الدوله را به شرط تأمین ریاست ایل دادم پرداختن بقایای مالیات، گرفتن مقصرین اسمارت قبول انگلیس جلوگیری از شرارت ایل راه بوشهر بشیر از و شیر از باصفهان امن شد و نبود جزنیت من ورفتار مطابق دستور مولی به مالک اشتر اسمارت در تنگ شاپور مورد حمله ادرار ممسنی شده زخمی با و وارد آمده بود پس از ورود من رفت واکونور بجای او آمد در سفر دوم من به تبریز همین اسمارت قنسول انگلیس بود، صولت الدوله برای من اسبی ،فرستاد رد کردم که تا مقصرین اسمارت را نگیرد قبول نخواهم کرد سيصد نفر ژاندارم که در شیرازند از شهر بیرون نمیروند. آنها را بین شیراز و کازرون تقسیم ، در هر محل از اهالی پانزده نفر تفنگچی ضمیمه ژاندارم کردم که حمایت محلی داشته باشند. سبورت رئیس آنها نزد من آمد که اطمینان ندارم میخواهم ژاندارمها را از راه جمع کنم، گفتم اجازه نمیدهم و مسئولیت با من ژاندارم باین ترتیب در راه بین شیراز و کازرون مسلط شد. قوام الملك پسروستان رفت کاری از پیش نبرد اما عربهم آرام تر است. صد سوار بتوسط فاخر السلطنه از اشتی خواستم بشهر آمدند، سان ،دیدم انجام دادم رفتند و از شرارت کاستند ، سر کوهی که اسباب زحمت یزد تا خراسان است آرام گرفت، آمدن اشتي بشهر چشم عرب و سرکوهی را باز کرد که نقشه دیگر است . کردم در اصفهان بآقا میرزا سیداحمد دولت آبادی وعده امنیت طرف شب عید داده بودم ، پس از

چهل روز راه امن شد.