TPY خاطرات و خطرات شدن از سندلی که منحصر بفرد بود روی زمین نشستم که تقوقی نباشد و بدانند که من جاه طلب نیستم از قراری که شنیدم این معنی را حس کرده بود. يك روز اتراق شده بتماشای نقش رستم رفتم که در سینه کوه نقش است برج .مانند نزديك نقش رستم بنائی مانده است معروف بكعبه زردشت از طرز ینا درست معلوم نیست که چه بوده است. تخت جمشید بنائی معجب است که در متى بتحريك مطربه ای با مراسکندر آتش زدند و خراب کردند ستونهایی و جرزهائی باقی است و بر جرزها نقشها است. نوشته اند که از کتابخانه تخت آنچه مفید میدانستند برای ارسطو فرستادند در حواشی صفه، ردیفهای گل پنج برگ نقش است. بمناسبت حکایتی که در ژاپن شنیده بودم و علامت دولتی که گل داودی است، باختلاف درجه شانزده پر تا پنج بر یکی از آن نقشها را که جدا شده بود براندارمها سپردم که بشیر از بیاورند. در راه از دست رفت یا برای خودتان برداشتند از آباده بشیر از در دو محل تلگرافخانه هست ، یکی در ده بید یکی در سیوند . ده بید در زمستان فوق العاده سرد است، گفتند هروقت ملخ طلوع میکند بده بید که میرسند فاسد میشوند. تلگرافچی انگلیس عمارتی دارد و در زمستان بکارمافرین جا سنگین .میخورد. چهار دیوار گلاتی هم آنجا هست همه چینه که لای آن استخوان آدمی دیده شد معروف است که یکی از قصور هفت گانه خسرو پرویز است معروف بهفت گنبد العهدة على الراوی بعمارت پادشاهی نمیماند. آنهم در قرب تحت جمشيد بان عظمت، یادی از گنبد سیاه پوشان نظامی کردیم و رد شدیم، سیوند کمار، رودخانه سیوند جای با صفایی است، مردم این محل زبان مخصوصی دارند که ریشه آن بدست نیامده است. تلگرافی از سیورت رئیس ژاندارم بانگلیسی رسید که ملتفت خودتان باشید ژاندارمها فوق العاده مراقب حال من ،هستند آن خبر وطن بود یا حقیقتی داشت نداشتم مگر اینکه در زرقان قوام الملك ، امير الملك را نزد من فرستاد که از شهر خبرهای خوب نمیرسد. ترتیب ورود چه خواهد بود؟ گفتم باحوال شهر شما بصیرتی ندارم هر چه قوام الملك صلاح میداند پیغام کرد پس من جلو ا سفرنامه صفحه ۱۰۳
f. Sievert