خاطرات و خطرات ГРА و به تناسبی در کمال دقت آب را اسهام کرده اند تمام شهر میرسد . عمارات صفوية مسجد ،شاء مسجد ملا لطف الله پل خواجو پل سی و سه دهنه آثار بازدیدکردنی شهر است و ابنیه تاریخی ما در باغ زرشکی و رای سی و سه چشمه منزل گرفته ایم گراهام قنسول انگلیس در اصفهان مرا ملاقات کرد، گفت فرمانفرمای هند تصمیم دارد که واین اگر تا ۱۲ اكتبر والى فارس بمحل حکومت نرسیده باشد ۱۲ هزار نفر بفارس اعزام دارد و قطعی است حال بیست روز درست داریم او رفت شهاب السالك را خواستم گفتم من فردا حرکت میکنم گفت نمیشود گفتم چاره نیست ،میروم شهاب الممالک و دریاییگی را در اصفهان گذاردم که فوج را حاضر کنند از عقب بیایند قصد من این بود که قنسول حرکت مرا خبر بدهد، بخاطرم گذشت که شاید مسامحه مرنارد سفارش سفارت روس برای گذشتن موقع و آمدن آن عده بفارس بوده است صدنفی ژاندارم تهران مایل شدند را آباده همراه من بیایند يحتمل باشاره قنسول انگلیس در نمکزار یا ده نمك شب قنسول نزد من آمد و خبری آورد فراموش کرده ام که چه بود زیاد مهم نبود والا فراموش نمیشد يك هفته در شاهرضا ماندم مرنارد بالاخره هفت هزار تومان فرستاده بود و شهاب الممالك با يك نیم فوج رسید حکومت ۲۳ هزار تومان برای حرکت دادن دو فوج خواسته بودند در اصفهان تحقیقات شد و هفت هزار تومان کافی بود و چهارصد نفر از فوج فریدن حاضر شده بودند. فوج چهار محال که روال بختیاری است راه نیفتاد سرتیپ فوج با کالسکه ای حرکت میکند که چهار لاله فنری در گونه های آن است و برای موارد عروس کشی مناسب تر است گویا متعلق بحر محانه ظل السلطان بوده است فوج اسما هزار نفر است غالب خان خانه بیکسی سپرده میشود کمتر اتفاق میافتد که ۸۰۰ نفر جمع شوند پادارانه قاببین را رئیس میخورد کاشف بعمل آمد که فوج نیمه بیشتر جمع نمیشود و ۷ هزار تومان کافی سه هزار و پانصد بمصرف حرکت دادن يك فوج رسید سه هزار و پانصد تومان در شیراز بمالیه رد شد بهر تقدیر قبل از موعد بخاك فارس رسیدم . در قمته علی خان نامی از اشرار معروف محل دستگیر و سیاست شده در اول امر فتحی بود واتر خوش کرد. خواهر ظل السلطان در شاهرضا عمارتی ساخته است بکار مسافرین میخورد. در صحن امامزاده چشمه مختصری است که آبش بحوض جاری است ماهی بسیار دارد و بعضی آنها هم بزرگ و قابل تناولند. گفتند نظر کرده اند کسی نمیتواند آنها را بمصرف برساند تا نظر خدام چه باشد کرامت دیگر این بود که جنب بقعه اطاقی است تاریك بی وسعت هم نیست، هیکل استوانه ای از می میان اطاق بود گفتند حرام زاده نمیتواند آنرا بلند کند تعجب کردم نزديك رفتم دیدم کف آن حاشیه ای دارد و دیده نمیشود مگر بدقت. اشخاصی که میروند آنرا بلند کنند بتصور اینکه سنگین خواهد بود، نزدیك میایستند یا روی آن حاشیه میگذارند و نمیتوانند بلند کنند. وسیله مراع خدام است واخذ و وجهی از ساده لوحان که حلال زاده بشوند، ندانستم کدام حرامزاده این فکر را کرده است . در مقصود بيك چند انگشتری فیروزه که همراه داشتم بصاحب منصبان سوئدی دادم و ژاندارم ها تا آباده همراه آمدند. در آباده قوام الملك حضوری خواسته بود به تلگرافخانه رفتم در مراجعت دیدم زنی سرخاب سفیداب کرده وسعه و سورمه کشیده کنار ،کوچه ایستاده د کاین منم طنوس عليين شده گفتند در این آبادی مردم همه سفیلیس دارند و مسافرین بدبخت را گرفتار میکنند، دکتر مهدی خان صلحی که همراه است در هفته ای که آنجا بودم هر روز برسر مریض میرفت، بسیار متاسف شدم. همراهان من غير از شهاب و دریابیگی اعتضاد الملك و دكتر
کریم خانند که بسمت طبیب نظامی .میآید هر دو عموزاده و دکتر مهدی خان معاون او است .