TP1 خاطرات و خطرات يمن گفت در تبریز چه کرده بودی که سفیر روس ژنرال قنسول روس تلگراف کرد که با تو متارکه کنند جواب داد .نمیتوان صحبت قنول با بصیر السلطنه بخاطرم آمد گفتم بوظیفه رفتار کرده بودم. ورودها بتهران مقارن اولتیماتوم روسی و غوغای یا مرگ با استقلال است ذیحجه (۱۳۲۹) که دستجانی غالب شاگردان مدارس در معابر میگردند و یا مرگ با استقلال فریاد میکنند غریب آنکه سردسته بهاء الواعظین است و میگویند شبها در بازی دسته دسته اسکناس روس از بغلش در می آید و مردم با مرگ یا استقلال را با مرگ یا اسکناس کرده اند. جماعتی جوانان غیور نشده ایشان را حواله بمن فرموده بودند آمدند و حرارت بسیار کردند گفتم در مقابل سرنیزه سرنیزه از همه جا بی اطلاع با تصوراتی بیبا نزد سردار اسعد رفته تکلیف پرسیده بودند و بجواب اوست . عاقلان تسلیم کردند اختیار باید و نداریم . ناسزایی را چو بینی بختیار روس از طریق صواب پشت دروازه تهران نیامده است که بحرف حساب برگردد در مقابل زور باید گردن کی کرد در موقع برافراشت البته باین فلسفه منة اعد نشدند و رنجیده رفتند. روزگاری شده است که موافق و مخالف معلوم نیست در لباس میش گرگند با حضور مجلس قبول اولتيماتوم صلاح نبود آخر چاره در این دیده شد که مجلس استعفا کند و اختیار بدونت بدهد در اطراف این رای صحبت بسیار شد و راه بهتری بدست نیامد در این موقع است که بنا بر کتاب آبی سر ادواردگری بوزیر مختار روس در پاریس میگویدکه ورود قتون بتهران گسیختن با ما است. در این اتنا امام جمعه خونی از من دعوت کرد ،رفتم، شیخ محمد خیابانی حضور داشت، صحبت بسیار شده راهی میجستند که مجلس باقی باشد و صلاح .نبود مجلس استعفا داد و جواب را بعهده دولت گذارد وثوق الدوله وزیر خارجه است فرمولی تنظیم کرده است و در منزل صمصام السلطنه قرار است بتصويب وزراء برسد سردار اسعده من گفت توهم برو رفتم خوانده شد اشکال در ماده دوم است که سلب اختیار در خواستن مستشار خارجه میکند مگر تصویب ،سفارتین در این ماده بحث بیشترند و بر این صورت قرار گرفت که دولت در استخدام مستشاران ملاحظه خواهد کرد که منافی روابط دوستانه با دولتین نباشد من اظهار کرده بودم که مر قدر عبارت کش داشته باشد بهتر است لعل الله يحدث بعد ذالك أمراً ، سفارتين خبر رسیده موشکی بود در پس منبر گمان من بسپهسالار رفت سردار اسعد مرا خواست گفت تو دیگر در مجلس حاضر مشو در یادداشت نوشته ام سپهسالاركانوليك تر ازباب است و وزیر جنگی مریخ طبع و زحل سرشت . روز عاشورا خبر رسید که روسها شهر تبری را قبضه کرده اند آرزوی بطركبير) ثقة الاسلام و و ده نفر را از معاریف بدار کشیده من جمله شيخ سليم صادق الملك شریف زاده حاجی علی در افروش ترحمة الله علیهم که همه از اشخاص برجسته بودند و صد هفتا در است میگفتند شجاع الدوله که او راوالی کرده اندمرد بدنفی است شکر آب ثقة الاسلام را با او یاد کرده ام امان الله میرزا نایب الاياله بقنسولگری انگلیس پناهنده میشود با ضرب الاجل ده روزه قبول میکنند وزارت خارجه در پطرزبورغ مشغول مذاکره است مقارن انقضای ضرب الاجل اجازه آزادی امان الله میرزا میرسد قبل از رسیدن اطلاع بتبریز شاهزاده انتحار میکند شاید در قنسولگری از صحبت من و بادتند روی صندلی حکومت یاد کرده باشد چه غفلت بوده است که نظمیه هم از سفارش من در خصوص مقره تلفن یاد نکرده است. از جزئیات خبر ندارم لیکن آن فتنه بر سرکوفتن مقره بدیوار خود نظمیه و منع برخاسته است. رشيد الملك را هم چند روز قبل از واقعه توقیف کرده از او هزار و دویست تومان نقد و حوانتصراف گرفته خواسته بودند. او را بدار بزنند و اغری از میرزا اسمعیل نوبری بوده است. دسته ای فراق از باغ شمال بعمارت حکومتی آمده رشيد الملک را میبرند این رشید الملك را بجهت روس مشربي من باردبیل فرستاده بودم که بی حاکم نماند.
-۱ مریخ مربی جنگ است وزحل ستاره نحس