بردم اولا بلد نبودند طالبی را چگونه باید برید ثانیاً بدهنها مزه کرد و من بمرات زیر پل رفته بالاخره هر پنج را خریدم و صرف شد حال در همهٔ شهرها طالبی و خربزه یافت میشود و قبل از ناهار صرف. موقع افتتاح مدارس نزدیک شد میبایست به برلن برگشت دیتریشی معلم زبان عربی است در دارالفنون برلن چهار پسر دارد و یک دختر که همه بمدرسه میروند غیر از پسر بزرگش که لاابالی بوده بجان کندن تا کلاس سوم رسیده است و این همانقدر فایده دارد که بجای سه سال یکسال خدمت نظام میکند خدمت نظام را هم بافتضاح گذراند آخر روانهٔ استرالیاش کردند که فعلگی کند. انه عمل غیر صالح مدارس آلمان ابتدائی و متوسطه نه کلاس دارد وارونه از نهم تا اول در شش کلاس یک سال و در سه کلاس هر یک دو سال مدت تحصیل است که ۱۲ سال میشود به برلن برگشتیم جای دختر همسایه خالی است از این منزل رفتهاند.
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی | وز قد آن سرو سهی خالی همی بینم چمن |
من هنوز مدرسه نمیروم در خانه نزد پروفسور تحصیل آلمانی میکنم پروفسور بقوت عربیت میتواند مطلب را حالی من بکند و قدری فارسی میداند پس از شش ماه باندازهای بر آلمانی مسلط شده بودم که بمدرسه رفتم چند ماه گذشت استعفا کردم زیرا پرگرام مدارس فرنگ برای خودشان است در هفته سی و دو ساعت درس دارند اکثرش طرف حاجت من نبود زبان لاتینی، یونانی تورات آواز تاریخ و جغرافیای آلمان در حد اطناب ممل از تاریخ ایران بفتوحات یونان قناعت میکنند. مخصوصاً قضیه ترموپیل مرا عصبانی میکرد که یک میلیون مردم نتوانستند راه پیدا کنند آخر خائنی بآنها راه نشان داد در تاریخ ایران باستان مشروحاً نوشتهام و دروغهای تاریخی را کشف کردهام.
در تاریخ روم از هانیبال خوشم میآمد محاکمه بروتوس را درباره پسرش ظلم میدانستم هر روز که تاریخ داشتیم در مراجعت بمنزل نقشه فتح قفقاز میکشیدم: آرزو به جوانان عیب نیست.
نمیدانم چرا در جغرافیا آرزوی دریاچه بایکال را میکردم در تاریخ روزی معلم پرسید پروس از کی سلطنتی شد کسی جواب نداد اتفاقاً دو روز قبل در منزل این صحبت شده بود گفتم از سنهٔ ۱۷۰۱ برسم کلاس معلم گفت بالادست همه بنشینم و من در محل ششم بودم چون میدانستم بزودی باید بجای خودم برگردم تمجمج کردم اصرار کرد ناگزیر قبول کردم و این عادت از برای من ماند که برتری بیجا نجویم و بجای خود بنشینم وقتی گفتهام:
البته بدهر با ثمر باید گشت | گمنام نماند و مشتهر باید گشت | |||||
اندازه بهر کار نگه باید داشت | بالا مرو آنقدر که بر باید گشت |
اشعار بیبر اشتین معلم من
ترجمه به مفهوم
به سال نو اندر بنه پای شاد | فرشته نویدت به شادی دهاد | |||||
هنوزت بکف رشتهٔ فرصت است | شود طی اگر زحمت و راحت است | |||||
کنون نو شود موج این کهنه بحر | گریزی نباشد ز دوران دهر |