پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۴۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات ناودان طلا پشت بدست اندازی که هست حطیم) دادم و فارغ البال مشغول مناجات شدم. تلفينان حاجی علی مطوف بدل من نچسبید وظایفی بود انجام دادم آنچه او گفت گفتم حالی برای من حاصل نشد و مجالهم نبود می بایست در ازدحام مراقب شانه بود که بطرف معین باشد ... بازی در حجر اسمعیل گفتم خدایا باین در آمده ام چه بخواهم که لایق باشد، روزی مقرر است بیش از آنچه مقرر است گر اور حرم نمیخواهم عربی زبان من نیست میخواهم درد خود مرا فارسی بگویم بزبان حافظ که از من فصیح تر است ها بدین در نه یی حشمت و جاه آمده ایم آبرو میرود ای ابر خطا پوش بیار از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم که بدیوان عمل نامه سیاه آمده ایم در این زمینه تضرعی شد حالی که میخواستم دست داد در خواست کردم که ایران را که وطن ماست از خودمان ببینیم و بروم و انشاء الله مستحاب است با این استفائه می در هر موقع از خودم گذشته ام و هر جا آتش بوده است سعی در اطفاء آن کرده ام. همه مردند ما هم میمیریم راه نجات صنیع الدوله و آنچه بقلم من در خدمت باین ملت مانده است مردنی نیست منت خدای را که چنین است و بهره از روزگار همتی من احوال خودم را بر وفق محفوظات و از خاطر نوشته و بسیار مطالب است از ذهن دور میماند و مطلب دیگر بخاطر میرسد در رجوع بنوشنجات بعضی حواشی در موارد خود یاد کردم و بعضی نوشتجات را لازم دانستم عيناً ملحق كنم. متحمله مکتوبات اخوى محمد قلی خان است که ضبط میشود حکایت از روزهای سخت است که بر ما گذشت و گذشت اگر چه اخوی نیست قتل مرحوم را بمشروطه طلب داده است اینطور نیست مشروطه طلب دشمن صنیع الدوله نمی شود دزدان رشوه خواران کار کنان اجتبی در لباس مشروطه طلبنت صنيع - الدوله زنده است و مخالفین او مرده تاریخ هم سپهسالار را معرفی خواهد کرد هم صنیع الدوله را تا ناحق بر سر کار است حق پوشیده می شود. صنیع الدوله يك نفر ایرانی بود عالم باکثر علوم فاضل صدیق و دوستدار وطن در ایران قرینه نداشت و آثار او اگر نگذاشتند بزمان خودش صورت خارج حاصل کند آخر انجام پذیرفت و فراموش شدنی نیست من میبیند که مجسمه صنیع الدوله را جلو کار راه آهن

خواهند گذارد