خاطرات و خطرات TTA گوکدامین شهر از آنها خوش تر است گفت آن شهری که دروی دلیر است از وینه به کارلستاد رفتم دو هفته ماندم افراد بگناه سبب آمرزش است کسی نیست که از لغزشی مصون مانده باشد. از هدایت حدمن است . روز محشر که بپرسند زمن قاتل را دیده را نام برم اول وزان پیدان و با سرنوشت من گرفتاری بنر روزا بود هر دو غنچه نو رسیده و گل شگفتی یکی در عنفوان جوانی که بمعاشقه بلاطنی گذشت و بحمدالله دست از پا خطا نشدیکی در اواسط زندگی که متأسفانه ماية تحيطه سالیان دراز شده در آلمانی مثل است که من مانع سفاهت نیست مگر بشعر سعدی عذر بخواهم گل بخواهد چید بیشک باغبان علاقه دو جانبه بود و گاهی میخواند وراجیند خود فرو ریزد زیار Pflueck die Rosen Kuen Die dir im Wege bluehn- Nimm nur Was dir bestimmt. Weil sonst ein anderer nimmt. همان مضمون شعر شیخ است بفتوای تمدن . چون گلی بینی براحتهان دلیر در نچینی دیگری خواهدش چید در کالسیاد ته کیه ای که بود بالا آمد به برای رفتم با آشنایان قدیمی بويي رفتیم. چندی در محل انگارین که سابق هم آنجا را دیده بودم بخوشی گذشت و پس از ناخوشیهای تبریز لازم بود. زمان تعطیلی پسر رسید میبایست دل از آن قطعه بهشت سرشت برداشت. کنار دریاچه کنستانی خبر رسید که سردار اسعد به من موريس رفته است بر گشتم و يك ماهی با او بودم احياء الملك و دبیر الملك با او هستند. سردار اسعد چشمش ضعیف شده است در من موریی آب میخورد از رفتار نظام السلطنه در فارس رنجیده بفرنگ آمده است دبیر الملك برای سعی در معاودت او مأمور است . انگادین از محال سويس بطرق ایتالیا و اطریش از بهترین نزهتگاهها است دریاچه ها کوه برقی و مناظر دلکش دارد و هوای خوش قبلا که با رفقا به انگادین آمده بودیم روزی به توچال رو بچین و بهره خود رو بگیر پر بریز دگل اگر زرد است و دیر
بلای اسکی