پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

۲۲۲ تهران بفرمائید که ضامن همه چیز او كان مأمور باشد خاطرات و خطرات این دو عريضه الآن نزد جناب شیخ سیف الدین است ایشان فرمودند که اولا باید فهمید که میل جناب ایشان در توقف است یا آمدن را صلاح .میدانند آنوقت عرایض داده شود لهذا این کاغذ را در کمال تعجیل مینویسد که جواب را از تلگراف بدهید با يك نشانه و علامتی تا بدانیم رأی جناب عالی چه گونه است. اگر بدانید که حالت کان این خانواده چه سان است با کمال تعجیل در احبه تشریف فرما میشوید وجود عالى بسیار لازم است در عرایض نوشته شد که پس از ورود بهیچ امری از امورات جز امر خانواده مداخله و کاری قبول نخواهند کرد آسوده خاطر باشند. جعفر قلی قاتل صنيع الدوله بصورت دو نفر ارمنی بودند که برای او کار میکردند هر دو تبعه روی مخبر السلطان که در محاکمه در وزارت خارجه حاضر بوده است نقل کرد که در استنطاق معلوم شد يك از پهسالار بوده و هفت تیر را در منزل او سردار محبی بآن ارمنی ها داده است. سردار کشته شد و سپهسالار انتحار کرد صنیع الدوله در این موقع وزیر مالیه بود. سردار محیی بیست هزار تومان از بابت نهضت بتهران ،میخواسته سپهسالار موافقت داشته و صنیع الدوله در محظور بوده است. در آن هفته که من نگران بودم در تهران صحبتها میشده است و بصنیع الدوله میگفتماند که استعفا کن و از خانه بیرون میاد او منتظر ورود ناصر الملك برای نیابت سلطنت بوده است. چه میشود کرد که شدنی شدنی است آنچه بیشتر برای انسان تأسف و تحیر میآورد این است که بتواتر گفتند كه ناصر الملک در رشت و قزوین گفته است که من چگونه بتهران بروم و حال آنکه صنیع الدوله آنجا است . ورود ناصر الملك ۱۲ صفر حضور داشته، صحبت از قتل در ملاقات اول که حاج محمد تقی شاهرود را خوب شد یا بد. این بود صنيع الدوله میشود ناصر الملك ميگويد مردی که بوجود اوامیدواری اصلاحات داشتیم تربیت شده اکسفرد. گفتند که در جله صنیع الدوله مردم تظاهر میکردند و تا حسب السلطنه انتقاد بهاء الواعظين هنر خود میشمرد که با نظر بد نایب السلطنه روز چله به منیر رفته است و از محامد صنبع الدوله حرف زده است. تقو باد بر چرخ گردون نفو توان شناخت بیکروز در شمایل مرد ولی زباطنش ایمن حباش و قره مشو که تاکجاش رسیده است پایگاه علوم که خبت نفس نگردد بسالها معلوم منبع الدوله چند عیب داشت شب و دروز در فکر آبادی مملکت بود و علم داشت اجنبی پرست نبود و به مال دنیا مباهات نمیکرد عمرش را صرف حرف های دروغ که اسمتی سیاست و يليتيك است نکرده بود. کارخانه در این مملکت بتشويق و اقدام صنیع الدوله دایر شد راه آهن به نقشه او کشیده از دیگران اثری باقی نیست دو شعر از فردوسی میت مکنون خاطر صنیع الدوله بود. جهان یادگار است و ما رفتنی ز مردم نماند جز از گفتنی بنام نکو گر بمیرم رواست مرا نام باید که تن مرگ راست در این موقع رحیم خان یکطرف و امیر حشمت در شمس العماره طرف دیگر توقیفند. رحیم آقا صدقیانی و دو نفر دیگر از تجار و چهار نفر از کدخدایان شهر شب نزد من آمدند که از طرف تماخیال ما راحت نیست خیال داریم همین جا بخوابیم گفتم اثر خوشی نمیکند حافظ دیگری است باصرار من رفتند و دو نفر از کدخدایان را در عمارت .خواباندند با صرار تجار اسلحه از رحیم خان و کسانش گرفته شد امیر حشمت را روانه خراسان کردم مردم تبریز بر حیم خان اعتماد ندارند و حق ۱ - اگر غلط نکنم چشم بد ناصر الملک هم نظر به پیشنهاد قندو چای بود برای خوش آم ارباب المسفرد هم بالاخره رقابت جاهل بنا عالم من علوم سیاسی را ولوضرور است علم نمیدانم

تعلیم فکری است.