۲۱۳ خاطرات و خطرات گفتم سر و ته معامله چیست؟ گفت با نزده هزار تومان گفتم به عین الدوله وزیر داخله تلگراف میکنم که شاید مصلحت مقتضی شود دولت باید این وجه را بدهد آمدی دولت قبول نکرد خودم می دهم مزرعه در تهران دارم و حضرت قلی را توقیف نمیکنم عین الدوله جواب مساعد داد سخن قطع شد. برای حضوری در تلگرافخانه بودم حضرت قلی را دیدم افسرده پشت بدیوار داده است، گفتم اگر چیزی شنیده ای اعتنا مکن راحت باش چند روز بعد نظمیه رابرت داد که حضرت قلی شبانه رفت فرداش مکتوب او رسید که خبر فوت پسرم عمران خان مرا دیوانه کرد و خلاف قول کردم به از موجب همین نوشته در باب دعوای تبعه روس آنچه امر بفرمائید اطاعت میکنم خبر فوت عمران خان برای من رفت ،آورد فوق العاده مستأثر شدم برای اولادش هريس خلعت فرستادم و تسلیت گفتم در معامله گذارده شد دیگر نشنیدم و ندانستم چه شد. انجمن ایالتی خالصه آذربایجان را به اجلال الملك اجاره داد معتمد السلطنه " اجاره خالصه امضاء کرد در یکصد و پنج هزار تومان نقد دو هزار و پانصد خروار ذيقعده ٢٨ غله شرط آنکه منهوبة شاهسون و اشغالی عثمانی هر چه تخمین شد کی شود به نظر من صلاح نیامد کتابچه را برای امضاء نزد من آوردند گفتم مسئول مالیات معتمد السلطنه است و ناظر انجمن چه محتاج امضای من است. در بازار گفتند تا ایالت امضاء نکند ما این اجاره را قبول نداریم پس از پای از امضای من در هزار تومان به اجلال الملك دادند که فسخ کند آنهم لازم نبود و گفته اند هير عامله که که تغافلی شرط است معتقد نیستم لیکن ضرورت پیش میآورد. که بی نصیب نمانند قاطعان طریق رئیس انجمن سيد المحققين عموزاده اجلال الملك است. معتمد السلطنه مستبع سيد المحققين استعفا کرد و بث الشکوی بر علیه من چاپ کرد. من مجير الملك بيشكار فرمانفرما را که در تبریز بود ،خواستم سعدالسلطان مباشر خالصجات محمد علیشاه را با او همدست کردم با بشارت - الدوله پیشکار خودم قرارشد خالصجات را اجاره بدهند. مجير الملك و سعد السلطان رنگ استبداد دارند گفتم موقع آن است که این رنگ را از خود بشویند خالصهجات را سوای محمد علیشاهی منهوبه یا اشغالی هشتاد و پنج هزار تومان نقد و نه هزار و پانصد خروار که دو هزار و پانصد خروارش در ارونق و انزاب بود اجاره با ضمانت باشخاص .دادند املاك منهویه و اشغالی پانزده هزار تومان نقد و هزار خروار جنس تخمین میشد تا چه وصول شود. از این نه هزار و پانصد خروار غله دو هزار خروار در اطراف تبریز بود که خرواری چهارده تومان تسعیر می شده در صورتیکه در چهار ایماق گندم خرواری چهار تومان بود. در این موقع در بازار گفتند ما انجمن ما رای نظارت ایالت میخواستیم حال ایالت نظارت انجمن میکند امین التجار رئیس انجمن شد ورحيم برا آقای قزوینی بجای او انتخاب رحیم آقای قزوینی از تجار مایه دار تبریز است و داماد حاجی مهدی کوزه کنانی ابوالمله و نافذ در بازار کافی است حاجی مهدی کلاش را بزمین بزند برای اینکه بازار تبریز بسته شود. مردی ساده است. اما رحیم آقا کافی و هوشیار، سالها در برلن بوده و اوضاع را دیده اجلال الملك را بحكومت ارومی فرستادم لیکن در تبریز انگشت دارد . در موقع ورود من خانه ها ای در جنب قنسولگری روس اجاره کرده بودند تشکیل عدليه و مردم در آنها بست نشسته از عدلیه و عدالت اثری نیست. تهمت استبداد کافی است که بی محاباخانه مردم را بجایند لدى الورودبرادر ممتاز الدوله را رئيس عدلیه کردم محاکمی مرتب شد هفته ای در روز هم با چند نفر از اعضای انجمن بعدله -۱ جهت بث الشکوی را در روزنامه توضیح دادم ثقة الاسلام سلامت کرد که میبایست اعتنا نکنی
سعدی میگوید «کلوخ انداز را پاداش سنك است همه ثقة الاسلام نیستند و سخن اثر دارد .