٢٠٩ خاطرات و خطرات ژنرال قنسولگری انداخته اند. من فوری چند قزاق برای حفظ خانه فرستادم، خواهش دارم اقدامات لازم برای حفظ صلح و آرامی در محله ای که میرزا علی اکبرخان هست بعمل بیاورند. تمام مسئولیت بعهده شما خواهد بود اگر اتفاق سوئی بیفتد. احترامات فایقه را تجدید میکنم میلی مدیر قنسولگری روس اگر من شبهه ندارم که گسیل کردن چند قزاق در آن موقع برای گرفتن نظمیه ها بود . نزديك آمده بودند برخورد قزاق به قزاق و معاینه خاکی که از جای گلوله ریخته بود، نقش رابر هم زد و من لازم ندانستم چیزی بنویسم . دو روز بعد قنسول بدیدن من ،آمد در ضمن گفت نظمیه بوظيفه عمل نمیکند. گفتم چطور؟ گفت در کوچه میرزا علی اکبر خان که تیراندازی شد . نظمیه تفحص نکرد. گفتم سفارش من بود نگاهی در من کرد و گفت چرا : گفتم بیدار بودم، صدای تیر را شنیدم، تحقیق کردم، معلوم شد در کوچه منشی اول قنسولخانه بوده وای گفته شد که دو شب است سالیان در خانه او میخوایند من ديدم ممکن است آن سالدانها هم بیرون بیایند و تفحص کنند، نظمیه هنوز آنطور نظامی نیست قدفن کردم نظمیه نزديك نرود، قزاق فرستادم، تحقیقات بعمل آوردند. دیگر دیگر هیچ نگفت و صحبت دیگر پیش آورد. من عملا به قول حالی کردم که تیرها از خانه خود منشی بوده است لیکن به روی او نیاوردم . را پرتهای قضیه جزء نوشتجات من ضبط است . اگر رسومات هم تحت امر بود آن اتفاق نمیافتاد کتو گریخته را سفید مهر بدستش میدهند و دنبال کار میفرستند که در باطن حافظ مصلحت ما نیست بلکه و ابداً وظیفه ندارد در امور شور کند و تبعه ایران هم نیست يك دو هفته بعد ، دو نفر قراجه داغی را از پشت دیوار باغ شمال گرفتند، سبب پرسیدم معلوم شد کنار دیوار اور ار میکردند، دو نفر خانم روسی میگذرند و بآنها احترام نمیکنند و به ادرار خاتمه نمیدهند. مسأله قدری باريك است. من هیچ نگفتم دو سه هفته گذشت، میرزا علی اکبر خان آمد که قنسول سلام رساندند، گفتند در کلمه در شفاعت بنویسید، آنها را رها کنند، گفتم نمینویسم، هفته بعد آمد که شفاهی توسط کنید گفتم نمیکنم زور دارید هر کار میخواهید بکنید. رفت و دیگر زحمتی از باغ شمال دیده نشد . آمد و شد نظامی را به بعد از نصف شب قرار دادند آن صحبت با بصیر السلطنه بعد از این قضایا بوده است 1 غوغای قراجه داغ آرام گرفته است بهانه های تازه میجویند که تولید تشویش کنند و برای داد و ستد چند نفر از اهالی را معین کردند میلی زنرال قنسول روی مرد سالمی است بر خلاف پاخیتانف که مفند بود . فدایت شوم از گزارشات اینجا خواسته باشید امور آنطوری نیست که مكتوب صنیع الدوله دلخواه وطن خواهان است و تمام درد در بی آدمی است. این مملکت تمام شده این عیب است. ممین است در و دیوار در مملکت کار نمیکند باید مرد کار کند، وقتيه . از میان میرود و کار طوری میشود که شده است روزی در مجلس عالی که در اینجا دایر بود عبارت سعدی را بیان کردم که میگوید و به ده دینارم از قید فرنگه خلاص کردی و بصد دینارم بدام خود گرفتار ... در اس کالای پاریس هم عاقلی میگفت مردم فاسد شدند و همه در فکر دخل واغراض شخصی، آنوقت مصالح نوعی Autrefois nous vaions un cochon á nourir et maintenant une quantité
1 - کنایه از استبداد و مشروطیت است