پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۲۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات ++1 بمناسبت آرتیکلی که در روزنامه ایران او در خصوص دروس چاپ شده. رقعة مخبر الملك لازم بود شمارا مسبوق کنم. ارامنه دروس امال از اواخر سنبله ، بر حکایت از اوضاع خلاف انتظار در کمال جلادت تمام آب را بصحرا انداختند که آب مان تهران ۸ صفر ۱۳۳۸ دروس باست و نیاید فروخته شود یا بمصارف شخصی برسد با طمینان مجاهدین ارمنی که تهران آمده اند تا ما رفتیم بخود بجنبیم و مالكيت خودمانرا ثابت کنیم مقدار زیادی از درختهای شهر و شمیران خشکید بلکه ما مالکیت خودمانرا ثابت کردیم گفتند دارائی ما را بخرید. میرویم دارائی آنها دو هزار تومان تخمین شد، پول را که گرفتند ارامنه شهر که به ییلاق بروس میروند جنجالی کردند و رعایا سر جای خود ماندند . يفرم و مجاهدين ارمنی هم آشفتگی در افکار تولید نموده اند . پس از این مکتوب مخبر الملك كه است انگیز است، رقمه قنسول فر میرن آمیز بود. قربانتگردم، بمعاد كل حزب بمالديهم ارحون ، هر طایفه از طریقه مداخلة رقعه نیکلا خود دلشاد است. خود را در جاده مستقیم و سایرین را گمراه میداند قتول فرانه و بسیار میشود کافر قرض مینمایند. این است که دوستدار نیز راضی شده ام با مسلمان ،مسلمان با یهود یهود بامجوس مجوس بالأمذهب لامتهب ، ا مذهب، با مذهب باشم، تا کافرم نخوانند و از مجالت ماحبن طریقه بهره برم. این است که یکی از صاحبان در بهائی) مرا از خود میداند و مختصر تمنائی از دوستدار کرده است، آن این است که عریضه اورا تقدیم حضور حضرتعالی نمایم. اگر چه از وظیفه دوستدار شدم این مختصر خارج بود، ولی بملاحظه اینکه مرا از خودتان بدانند و کافرم نخوانند. محمود سلول فرمائید . تمنارا قبول کنم. لهذا عريضه او را دوستانه تقدیم و تمنا دارم در صورت امکان مرحمتی مبذول فرمائید این نیکلایایی در تاریخ باب و فرقه متفرعه نگاشته و چاپ کرده است . در پاریس بودم عباس افندی بیاریس آمده بود. بعضی ایرانیها از او دیدن کردند من رفتم از نیکلا که او را دیده بود پرسیدم چه دیدی؟ گفت مردی بسیار عالی از آنچه نوشته ام پشیمانم، پروفور برون هم همینطور. مینویسد و اظهار پشیمانی میکند بـ در جشن مدرسه خیابان در تبریز - وسط مخبر السلطنه - دست راست ثقة الاسلام - دست چپ سردار بهادر - بصير السلطنه - يفرم یا کلاه قفقازی سیاه روش به جاس است

کلاه سفیده بر دست او است