خاطرات و خطرات 180 تمام طبقات ملتی از همدیگر و اغماض از سرگذشت گذشته مقرون و بشارت استقرار امنیت و انتظامات كامله وقطع بهانه اجانب وحصول كمال اتفاق ملى وصفا والفت فيمايیین آقایان علماء وسایر طبقات را بيمن مقدم و حسن نیت و کمال کفایت و درایت جناب مستطاب عالی ، عاجلا امیدوار و مخصوصاً چون جمله از آشوب طلبان فتنه ،جو باسم مجاهد در اردبیل و غیره، خود سرانه تعرضات و تحميلات خطیره نموده، حرکت آنها موجب بدنامی سرداران ملت و محل بانتظام مملکت و هدم آسایش مشروطیت و عمر شدن تمام زحمات است. لهذا مراقبت کامله عاجله در این باب مترقب و لازم است کسانیکه خود را فشون ملت قلمداد مینمایند. هر کدام از ابواب جمعی وزارت جليلة جنگ و ریاست و حکم صاحب منصبان نظامی خارج و معاش مقرر ندارند از اصول مداخله و سلاح برداشتن در مملکت و اضافه ملت که موجب اندراج در عنوان محارب است، ممنوعشان فرموده آقایان علما وتجار اردبیل، مثل خیابان آقای حاجی میرزا ابراهیم و حاجی میرزا محمد وغیرهم و سایر افراد ملت را از تحصیلات خود سرانه آنها آسوده و مملکت را از افتادشان حفظ و ایادی غاصبانه شاهونها را هم از املاك مسلمين رفع - تعديیانشان را جلوگیری خواهند فرمود انشاء الله تعالی ، محمد کاظم خراسانی تاریخ 11 شوال ۱۳۲۷ در حوزه ای که داشتیم و همه قسم صحبت میشد، غالباً بشيخ سيف الدين صحبتهای سردم که حوزه گرم کن بود میگفتم که کار مملکت در سه مره اصلاح میشود . عدلیه در چهل روز مالیه در یكال وتربيت يك طبقه عامل کار در سه ساله P و نظر من بعمليات ميرزا تقی خان امیر بود در اوایل ورود من به تبریز عمد قبانی شکایت کرد. پولی به اسلامبولچی داده و ملکی وثیقه دارم ، مدت منقضی شده است نه پول مرا میدهد . نه ملك را و مبلغ سی و یکهزار تومان بود. پسرانه تلگراف کردم ملک را بتصرف صدقیانی بدهند ، استاد او ملاحظه شده بود. در این اثنا اقبال السلطنه سيصد تومان ورودیه از برای من فرستاد حامل برادرزن اسلامبولچی بود، گفتم وجه را بمریضخانه تبریزیده قبض برای من بياور باقبال السلطنه شرحی در امتنان نوشتم و نوشتم که آن وجه را بمریضخانه دادم که جنابعالی هم شريك صواب باشید. در ضمن گفت آن ملك مراغه که امر شده است که به تصرف صدفیانی بدهند، متعلق بخواهر من است، گفتم بهمشیره بگو اگر مایل است در تلگراف میکنم یکی با سلامبولیکه شوهرت را به تبریز بفرستند، یکی بمراغه که ملک را بتعرف شما بدهند. اما لدى الورود دست اسلامبولچی را میبرم كه ملك شما را وثیقه داده است، رفت دیگر نیامد. هفته بعد از زنجان کسی بمن نوشت الحمد لله که حکمی در مملکت دیدیم من هم حمامی دارم که جبراً برده اند، حکمش را بفرمائید ، عدلیه مرتب شده بود. بعدلیه رجوع کردم و تسویه شد چه عارض دیگر اظهاری نکرد. اگر حکم من در کرمان هم جاری بود، بعد از چهل روز شکایات میرسید. من با دو خر به کار کردم، یکی نخواستن یکی بحق حکم کردن اعلان ارومی اعلان میشود . تلگرافی است که از مقام منبع ایالت جلیله کبرای آذربایجان، دامت يسموم انجمنهای ولایتی مخابره شده و اينك محض اطلاع قاطبة امانی مین تلگراف مزبور ذيلا از طرف حکومت جليله وانجمن ولايتي شوكته انجمن محترم ولايات، بحمد الله زحمات ملت نتیجه مطلوبه بخشید. اگر صرف جان و مال شد. در عوض حقوق مشروعة ملت ثابت و حق نظارت ملت در اجرای احکام الهی و قوانین مجلس شورای ملی عبدالله ارکانه بر قرار گشت حالا باید ذره ای از حدود قانونی تجاوز نشود. انجمن مشغول وظایف خود حکومت مشغول تكاليف خود باشد و هر يك دیگری را در انجام وظیفه خود امداد کنند. غیر از اداره حکومت و انجمن ولايتی، در حدود نظامنامه خود هیچکس حق مداخله در امور ندارد و اگر بکند، باید مانع شد. قوای ملی که در این مدت آشوب مدافة حقوق ملت را کرده اند ، از
فدائی و مجاهد، باید امروز در کمال اطاعت، بدستور العمل حکام رفتار نمایند و تمرد نکنند و زحمات