١٨٠ خاطرات و خطرات خودشان را گرفتار و مجبور بهمراهی و از طرفی رانده میبینند، ولی بروی بزرگواری نمیآورند و با اینکه کار شمال را هنوز تمام نکرده اند، تدارك جنوب را میبینند؟ یعنی بازی میکنند و تقص را بگردن این و آن وارد میآورند. مثلاً مکرر گفته اند که اغتشاش آذربایجان از شما است که قورخانه آنجا را بمردم داده اید، مثل اینکه میتوانسته اید ندهید و امروزها میگویند فلانی در پاریس هم ایرانی ها را جمع کرد و نمیگذارد آسوده باشند و قرار بر این شده است که اگر از همه بگذرند از نها نگذرند معلوم نیست چرا ؛ برای اینکه یک جماعتی داتان خواسته است دزدی کنند و سلطنت محمد علیشاه را متزلزل کنند، هیچ معلوم نیست که شخص شاه از اوضاع مملکت کاملاً اطلاع دارد یا ندارد. احتمال کلی این است که بسیاری از مطالب را اطلاع نداشته باشد یا او را همچه مطمئن کرده اند که از هیچ اغتشاش، تزلزل در عزم ملوکانه حاصل نمی شود، باز هم خداوند انساف یعردم تربیت شده متمدن که آنچه پسر ما بیچاره های نادان میآید از آنها است . بختیاری ها هم مظنون این است که متحرك بالاراده نباشند . باری چه بنویسم که بهتر از من میدانید این مقدار هم از روی بی اختیاری نوشته شد و مقصود اصلی همان بشکنه بود که عجالتا مقصر واقعی شما بقلم رفته اید. نمیدانم خودتان هم قبول دارید یا خیر. البته وزارت خارجه سعدالدوله، یعنی در واقع صدارت ایشان و خارج شدن مثير الدوله و مؤتمن الملك را اطلاع دارید وزرای بزرگ مملکت مملا از این قرارند. مثير السلطنه، سعدالدوله، قوام الدوله ، نظام الملك ، مهندس الممالك و اول آخر از همه حضرت سپهسالار که دنبائی خراب شد تا ایشان بآرزوی خودشان رسیدند چون بهیچوجه اطمینان ندارم که در پستخانه با کاغذها چه میکنند، این کاغذ را بتوسط مترجم سفارت آلمان میفرستم. شما هم خوب است همین کار را بکنید، کتابهایی را که خواسته بودید یعنی جلدين مجمع الفصحاء چهار جلد از فواید را با سم عزت الله خان فرستادم. انشاء الله رسیده است. ریاض العارفین را از میرزا محمود خواسته ام. هنوز فرستاده است. گویا جلدهایی که برای او باقی مانده است. یک جزوی باقی دارد. میخواهد چاپ بکند. آن وقت بدهد همین روزها خواهد فرستاد نسخه خودتان را مخصوص آن فرستادم که برای خودتان ماند اشیاء دیگری که خواسته بودید، عند القدرت والاستطاعت فرستاده خواهد شد. چنانچه سابق هم عرض کرده ام مواجب نجدهند، قرض ممکن نمی شود، مکر باگرو زیری که آنرا هم قیمت نازل حساب میکنند و تومانی دویست دینار تنزیل میخواهند. فروش هم فقط به ثلت قیمت ممکن میشود. کار نان و آب هم لنگ است. این است حال مردم، الأمعدودی دولت خواها که اطراف شاه را گرفته اند و در عین می ولی و گرفتاری بروات هشتاد هزار تومانی برای مطالبات دروغی مادر و وصول میکنند، میرزا زین العابدین خان را همان اوقات که تازه حرکت کرده بودید، اطلاع دادم که بیایند صفحه های تمام شده خود را دریافت دارند و پول برای اتمام بقیه بدهند. ایشان بعداز مذاکرات خارج از موضوع ابدا برای اینکار حاضر نشدند، صرا راحتا از صدتومان خودتان صرف نظر کردند که دیگر کسی بایشان کار نداشته باشد. صفحه های تمام شده را هم نخواستند بنده هم لازم تدانستم بزور صفحه های او را بدهم و سکوت اختیار کردم ولی خطوط ایشان را رد کردم و سند گرفتم از آرنولد دیده طومانياس اطلاع ندارم زیراکه حاج محمدتقى متجاوز از يك ماه است با سایر متحصنين ظاهر این است پرداخته باشد و الاجیزی اظهار میکرد . در کاغذ آخر خودم شرحی از کسالت فضل عکس در جمعه ۲۹ ذیحجه انداخته و ارسال میشود . در سفارت عثمانی است و ملاه است نشده خان نوشته بودم، نمیدانم رسید یا خیر. برای آسایش خیال شما ا - سيد عبد الحسين لاري -۲- میرزا زین العابدین خان منشی سفارت انگلیس نسخ نویس است. قرآنی نوشته است. که در اسلامبول به گر اور چاپ شد. خواست در تهران تجدید کند. بسی رجوع کرد. صد تومان داده بود و مقداری از قرآن گر اور شده بود، گول کرد و مبلغی خسارت بمن وارد آمد این هد کاسبی
شر