پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۹۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات IW مرند حرکت کردیم سوارها خسته بودند ماندند، علیخان جاو درشکه نشست تا مرند آمد، قبل از آفتاب به مرند رسیدیم، شیر چای خوبی حاضر بود، صرف شد، علیخان هم آنجا ماند حرکت کردیم. جمعی سواران موافق بر سر راه صف کشیده بودند، با تأثر از هم گذشتیم ، در عرض راه دسته دسته مجاهد، غالبا اخت بطرف تبریز میروند، در دهنه در دیز توقفی شد ، تا اسب عوض کنند مرغ پخته همراه داشتیم، صرف شد و لذتی بخشید، مغرب به جلفا رسيديم ، عطاء السلطنة شاهیون از طرف خودم حاکم بود. تلگرافی از مقتدر الدوله نشان داد که در توقیف من شده بود. گفت جسارت نمیکنم. هر چه بفرمائید اطاعت میکنم، تلگراف مشیر السلطنه و امیر بهادر را بار دادم گفتم تا شب از مقتدر الدوله هم تلگراف خواهد رسید پل متحرکی که بود حاضر کردند از شدم و سائل زندگی هم فراهم تر بود مجله ای ایران خوابه است، خلفای طرف روس متال دارد مقاره دارد. حتی تماشاخانه دارد ولوماتوشکا باشد. پاسی از شب گذشته، تلگراف مقتدر الدوله ارس رو قليم رحيل ' نصف شب از جلفا باراه آهن حرکت شد. خیال من در خاک روسیه هم مشوب است و احتمال حوادثی میدهم اطراف نخجوان صاحب منصبی اجازه ملاقات خواست دانستم خطری نیست الا اجازه نمیخواست با دو مترجم مطلب خودش را اظهار کرد: به تصور اینکه من والی آذربایجان بودم ، تقاضای تان کرد گفتم انشاء الله میفرستم. چقدر انشاء المواعيد را ول میکند. او متر جمی جلال الممالك فارسی میکرد داشت که روسی به ترکی میگفت 1 به فنس ولخانه رفتم، ممتحن ورودية السلطنة قنسول کالت داشت تفلیس یا نداشت رو نشان مداد بمنزل روز جمعه آرنلد رفتم که رئیس تذکره بود و از پستخانه اورامی شد. شست و شوئی شناختم، ناهاری صرف خریده شد. بعمل آمد، یک دست لباس نصف شب حرکت کردم. ممتحن السلطنه. جماعتی از ایرانیان را بعنوان استبداد بحبس نظمیه انداخته بود. کار وارونه شده است، مشروطه معید است انصاقاً هیچکدام نمیدانند چه میخواهند تمام تقلید بیمورد است. تمام مايه من هزار تومان است. چهار صدتومان به همراهان دادم که به تهران بروند ششصد تومان برای من ماند غروب چهار شنبه میبایست بسرحد اطریش برسم. صبح که بیدار شدم. در نظرم مجسم شد که در سرحد می توقیف خواهند کرد رفیق ناهاری در واکن داشتم گفت شما را امروز آشفته خاطی میبینم، گفتم شب میگویم نزديك سرحد على الرسم تفکره مسافرین را گرفتند ه در سرحد مأموری آمد و تذکره مسافرین را داد. تذکره مرا نداد، شهادت گفتم ، بر گشت اسمی میخواند درست معلوم نمیشد. نزديك رفتم و اسم خودم را گفتم، نگاهی به تذکره در صوفیان بدیوار سالن چپرخانه، رندی یادگاری نوشته بود، مزاحی، وده بفرانسه Mess les voyageurs qui ne sont pas satisfaits du service sont priès de s. adresser à la directrice. مسافرینی که از پذیرایی راضی نباشند، لطف فرموده به مدیره رجوع نمایند .

در بعضی هتلهای فرنگ، بالای درب منزل فایوجی، این عبارت را نوشته اند .