پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۹۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

۱۷۶ خاطرات و خطرات بها در تلگرافی کردم یکسان خود از اجزای کشیکخانه تلگرافی کرد که مرا سلامت به جانا برساند. علی خان نامی برای اینکار حاضر شد به میرهاشم هم نوشتم من چهل روز مهمان شما بودم، بقدری که توانستم پولایت شما خدمت کردم کوفی که نیستید از جان من چه میخواهید شنیدم در انجمن با میرزا حسن تا مجتهد طرف شده بود بازکنه تزك. اگرچه مراعمه قوی دل ،میدانند لیکن طفره از طبیعت ممکن نیست. شب خوابم نمی رد . وسیله در دست نبود مگر سیگار و من تا آن زمان سیگار ،نمیکشیدم يك جعبه سیگار ساممون داشتم بك جنبه سیگار برگ، یکی صد عدد یکی پنجاه عدد همه را کشیدم خوابم برد. روز دیگر مشهود است با رهنما عکس بیندازیم، صبح حال بدی داشتم. تهوع سخت و سرسنگین در طاقیه نقل آلبالو بود ، شکر آنرا دور کردم و چند آلبالو صرف شد، قدری آن حال را تسکین داد عکس معهود انداخته شدکه گاه مرا به آن اوضاع یادآور میشود، دوستان گفتند نمیشود از جان صرف نظر کرد هنوز تلگراف امیر بهادر به علیخان نرسیده است. بعضی اعضای انجمن ایالتی به قنسول خانه روس رفته بودند ، دوستان نصیحت میکردند من هم به قنسول خانه بروم گفتم به فنولخانه روس نمیروم وانگهی قول خودتی دشمن من است، قنسول آمریکا در شهر نبود، به قنسولگری فرانسه رفتم که زبان اداره میکرد، خود را محتاج اجازه زنر المتسول روس دانست، اول شب رفت برگشت قتول روس اصولا مخالف است شما سبب قطع نان من نشوید، گویا تعلیم داشت که بدستور فنول روس عمل کند. شبانه بخانه مشیر دفتر مراجعت کردم، در راه مجاهدین مشایعت نمودند. جرای فرا راه داشتند و میزبانی کردند. حقیقت رقت انگیز بود مکتوب اول مقتدر الدواء، وقربان حضور مبارکت شوم تلگرافات تهران را زیارت کردم چون حضرات حج الاسلام دامت برکاتهم باز امروز در خصو صی نرفتن حضرت مستطاب اجل مذاکره مینمودند و مخصوصا در مساله ایستادگی دارند مستدعیم امروز را هم تأمل فرمائید تا فردا انشاء الله اسباب در و تشریف فرمائی حضرت اجل را فراهم میآورم بسلامت تشریف می برید. زیاده عرضی نیست اگرافت و انگاه داشتم که حضرات آقایان ارائه بدهم، تا ایرادی در تشریف فرمالی حضرت گفت 1 ول نفرماید . مقتدر الدوله ... متصدر الدوله شرحي بمن نوشته که به عالی فایو بیائید از اینجا بدرقه همراه کنم ، بروید نوشته میل دیدن عالی قاپو را ندارم اگر مانعی نیست از همین جا میروم . علیحان و جند نفر سوار که از طرف امیر بهادر معین شده بودند. بخانه مشیر دفتر نیامدند ر راه رفته بودند ، شهر تبریز صورتاً بدست انجمن اسلامی و معنا تحت اقتدار قنسول است. باقرخان پهلوان خیابان، امان تحصیل کرده در خانه نشسته، ستارخان بتوسط فتول انان خواست ندادند، با سیزده نفر در امبر خیز سنگر دارد متعة نزديك غروب از منزل مشیر دفتر حرکت کردم. دو نفر سوار قزاق که همراه بودند نزديك بل منجم رفتند وارد امیرخیز تشدند، گرون برگ تاجر آخريشي با من حرکت کرد گفت من از ورد و دعا باستانی که دارم میتوانم شمارا حفظ کنم . بطرف صوفیان میرویم و تاریک شده است در راه دوری جلو گرفت و اسم مرا برد. شاهزاده جلال الممالك كه همراه است خواست تعمیه کنند. تنے سکھ معلوم شد از سوارانی است که باید از من مشایعت کند. علی خان نامی است از اجزای كميت خانه مأمور از طرف امیر بهادر جنگ . وارها جلو به صوفیان رفته اند، نصف شب به صوفیان رسیدیم، حاضری صرف شد بطرف 1 ۱ - چاپارخانه در صوفیان حیاط کوچکی است که اطاقی بزرگش رویه مشرق دارد و دو اطاق رو به جنوب که وقتی سفید کاری و تمیز بوده اند، لیکن باید از طویله بآن منزل وارد شدباز

از جاهای دیگر بهتر است