خاطرات و خطرات ۱۷۵ و مشیر دفتر را نزد مجتهد فرستادم که قرار ملاقات و مذاکراتی بدهند. از آمدن بحکومت تحائی کرد، حاضر شدم عصر بمنزل او بروم قبل از موعد به انجمن اسلامی رفت شب شهرت کرد که درب منزل مجتهد امین انداخت ماند معلوم نشد راست بوده باشد. شنبه با نحمن جمع شدند که امنیت ميخواهيم، مشیر دفتر را فرستادم به انجمن که چرا با انجمن ایالتی طرف میشوید، در منزل یکی از علما مجلس کنید تا در صلحت صحبت شود. در جواب حاجی سید حسن خسرو شاهی و آقا سید محمد آمدند که ما خود شما را طرف میدانیم و برای محاکمه در منزل قنسولها حاضریم، پیداست که فرمایشات قتول ژنرال روسی از حلقوم جناب مجتهد بیرون می آید همان مجتهد که محمدعلی میرزای ولیعهد در تلگراف ظفر الدین شاه میگوید مجتهد هزار خروارغله دارد، پنجاه خروار از او خواسته ایم غوغا میکند ... از غرض پرسیدم معلوم شد هشت نفر از اهل شهر را باید تبعید کرد بصير السلطنه وشيخ دیگر میرزا محمد علی ، شریف زاده ، سلیم را از انجمن ایالتي سایرین را از ریاست نظمیه گفتم اما در حق خودم على موسيو و غیره مطلب دیگر تغيير اجلال الملك بحكم علما حاضرم بمداخلة قولها حاضرفتم خجل شدند اما در باب تبعید آن چند نفر مهلتی بایست که تدبیر آن بشود. بغیر رئیس نظمیه که گفتم خودش مکرر استعفا کرده است . چون در انتظام شهر ساعی است او را نگاه داشته ام. بطوریکه خدمت آقایان روش تمام عصر جمعه به نصیحت ، انجمنهما را از میدان و تلگراف خانه متفرق کردم. اجتماع آقایان سبب تجدید اجتماع آنها شد نه من حاکم در محله تبریز هستم، نه آقایان محدود دو محله وانگهی در مسؤلیت شريك هستیم بهتر است در کمال بی طرفی بنشینم صلاح وقت را به بینم و چاره کار را بکنیم. آه سعدی اثر کند در سگی در تو ای سنگدل اثر نکند با نظام الدوله ، عدل الملك وحاج مشیر دفتر مشورت کردم، رفتن مرا بمنزلی بیطرف هم صلاح ندانستند. حتی فهماندند که حضرات خوش خیال نیستند. مدلول تلگرافات تهران و مذاکرات انجمن اسلامی پشت و روی یک نسخه است . دو سه روز اول در عالی فایر ماندم از دو طرف گلواه میمارد يك فنجان قهوه آخر هم در مرسالی که باغ بود صرف شد بمنزل میرزا اسحق خان کارگذار رفتم که در خیابان است، پسر رحیم خان یا عده ای سوار به تبریز آمد خیابان میدان جنگ شد به منزل حاج مشیر دفتر بنویر انتقال کردم در حقیقت هانی نده B رستورانی در تبریز ترتیب داده بودم اجزای ادارات در آن رستوران ناهار میخوردند . من پنج هزار رؤساء دو ریال اجزای دیگر دو هزار و سی ،شاهی فرانی و غيره يك قرآن در حمله اول رحیم خانیها رستوران را جاییدند از اقدامات ناهنجار آزادیخواهان بر خلاف رأی من شوپ بستن یکی از اشرار دوچی در خیابان بود بقول شیلر شاعر آلمان در نوای زنگ ز آتش و از باد و آب اندر خطر سخت تر دان چون بر آشوید بشن انجمن اسلامی، باتفاق قتول ژنرال روس باخیتانف، خیال اتلاف مرا داشتند و مرا در منزل حاج عشر دفتر توقف کرده بودند. یعنی مشیر دفتر را سؤال که من بطرفی تروم. پسر رحیم خان در خیابان و شجاع نظام در نوبر مسلط شدند به تداع نظام تکلیف کرده بودند بخانه مشیر دفتر بریزد و مرا بکشند، قبول نکرده بود. شنیدم رحیم خان هم به بیوا خان سفارشی کرده بوده است که به من آسیی تر مانند اخوى بزرك . مخبر الدوله داخل حوزه باغ شاه شد وزیر تلگراف است اخوى صنیع الدوله که آزادیخواه است. خانه نشین مشر السلطنه سنگ روی بی کسی هم در تبریز گوش بفرمایشات ایشان نمیدهد بامیر ریال میگویند بیست شاهی يك قرآن است ريال يك قرآن و پنج شاهی ا قرآن را امروز -
بود، دو ریال باصطلاح امروز دو قرآن و نیم است.