خاطرات و خطرات ۱۷۱ آخر اظهار نامه سنارسکی مایور تیپ را یاد میکنم که بیشتر نمونه اخلاق است . مند کتبی در انجام مقاصد از من میخواهد بموعد ساعت دوازده روز نهم ماه های سنه ۱۹۰۸ ، در صورت تأخیر یارد جواب کلا یا جزا خودم را قادر میدانم از سرحد بگذرم افواج روس املاک کو چیریان را جستجو کرده، خواهند سوزاند و بدون ترجم زیرورو خواهند کرد. در نظر داشته باشید که جز حکم جانشین اعلیحضرت امپراتور اعظم مقيم قفقاز دستور العملی قاطع نیست سیم ماههای ۱۹۰۸ مر - کرده امواج دیمان مایور ستارسکی با این اولتیماتوم روسهای بی حوصله هر روز ضرب الاجل میکنند به تهران متوسل میشویم، تلگراف نقل قول جواب میدهند تلگراف مشر الدوله که بجای نظام السلطنه آمده است به این مضمون ... در ضمن رفعه شخص جناب وزیر مختار روس اپتطور اشعار داشته اند که بنا به خواهش اعلیحضرت همایونی بجانشین قفقاز تکلیف شده است که اگر ممکن باشد اقدامات ژنرال اسكورسك را پانزده یا بیست روز عقب بیندازند. این اظهار دوستی را میتوانید به شاه و مجلس اطلاع بدهید این دلیل تازه احساسات دوستانه دولت روس را نسبت بدولت ایران در این موقع که دولت ایران دچارز حمات کلی است اظهار نمائید. تلگراف شارژ دافر بطر هم این خبر را تأکید میکند، مشیرالدوله ، با این فرصت گمان میکنم با مذاکرات لازمه موجات انتظام سرحد و نتیجه مشورت با وزراء را بعد اطلاع میدهیم . ستارسکی سرتیپ رومی رومل میخواهد ، شاهون نمایشی سوار میدهد کدام مذاکره، شور با وزراء چه حاصل خواهد داشت، موعد سر رفت، دیگر جواب از طهران نرسید، در عوض ضربد الأمل ۱۴ ساعته رسیده، بصير السلطنه حاجی فرح آوا تبعه روس را حاضر کرد، به سند امضای من و ضمانت انجمن پنجاه هزار مئات مطالبه روس را ۲۴ ساعته در تفلیس بپردازد فریب صدو خرده ای هزار مئات مأمور تسویه حساب وصول و ایصال کرده است، عجب است ، دولت روس برای این مبلغ فراه شود. نش هزار فنون به سرحد میفرستد، شنیدم از فرج آقا گله کن کی کارکتانی را چرا کرده بودند است. خدا این دوستان را از ما بگیرد . تازه تهران این است که عقلا مصلحت دانسته اند بین دولت و ملت صباح رقعة مخبر الملك بدهند، در شب ۱۴ مرداد در مجلس و انجمنها جراغان مفصل شد . خیلی میل داریم هر ساعت از شما اطلاع داشته باشیم. بدانیم در ولایت غربت يك نفر تنها با این مردم عقد بی همه چیز چه می کنید. برای اینکه بدانم کاغذها میرسد نمره میگذارم. دیروز تا بحال صحبت استعفاى نظام السلطنه است و احتمال میرود تا این ساعت استعفا داده باشد. من همه خیالم پیش شما است که با این اوضاع در آذربایمان چه میکنید، ۱۵ ربیع الثانی ۱۳۲۶ اجلال الملك، شادان مزده آورده که ایت خلیل را توقیف کردیم. گفتم ایت خلیل ایت خلیل کیست؟ قصه ها گفت از جسارت به فرمانفرما و تقدیانی به اهالی در بازدید حاج میرزانقی هم که از نیمچه علمای معمر است از ایت خلیل سوال کردم. جواب نداد تا پیشخدمت که غلیان آورده بود بیرون رفت. معلوم شد اندیشه داشت، گفت بفتوای شرع اثر بیست و هفت بار این خلیل زنده شود: سیاست رو است، بیست و هفت خون کرده است منجمله مادر خودش را بقتل رسانده است، خلیل در نظمیه محبوس است، از تمام فصلات شهر برای او مشروب و شیره میفرستادند، ده هزار تومان بمن داده میشد که او را رها کنم و خودم را گرفتار حال حکومت مشروطه است، باید از راه عدلیه اقدام کرد. گفتم از ورات مقتولین کسی در عدلية اقامة دعوی کند ، می آمدند ایت خلیل را در زنجیر که حاضر می کردند، می گریختند 1 - اگر احساسات دوستانه در کار بود، این موقع میبایست شش هزار قشون بسرحد برای
وصول ۱۵۰ هزار مئات نفرستند .