خاطرات و خطرات آورده است، لیکن هیچ میل نداشت که من از ۱۶۹ تهران بروم يقول او لسان اورراه بودم و در دستگیری ها در این مون دیگه کارهای مجلس بواسطة سابقه گره گشایی که از من ساخته بود و از دیگران ساخته نبود. روزی سرفاها و بودیم، امیر بهادر با التهاب وارد شد گفت الان را پرت آوردند که یکی بر در مجلس روی سکو رفت و فریاد کرد ایران جمهوری است و ظل السلطان رئیس جمهور، شاه متغيراً باندیروز رفت و نایب السلطنه را خواست (کامران میرزا) دیگر خود دانید کسی راهی نمود نظام السلطنه بمن نگاه کرد. گفتم الان شاه دستخط بفرمایند. ظل السلطان از شهر برود به نظرها مشکل آمد از مجلس ملاحظه داشتند، گفتم با من ، دستخط صادر شد، بمجلس بردم . نہیں و سلار چهارساله ای فرقه روسیه موافقت کردند ظل السلطان بمد آباد رفت و از اور دنیا کی وزیر را در سیستین نمایشی آنجا بهرنگ ظل السلطان بواسطة مكنت وكثرت خدام مردی کاری شده بود اما محل اعتماد نبود و طرفداران او اجیر بودند، لازم بود بگویم برای خاطر بد اخلاقی متمکن که هر روز وجهی به ماجر جولی بدهد در مجلس آشوب بیندازند. نمیشود مملکت را متزلزل داشت انتخاب من در انجمن تبریز مورد ا ایراد شده بوده است. وکلای آذربایجان ایستادگی کرده، انجمن را متقاعد کرده بودند. استعفای فرمانفرما ته ترارو بزمین زدن بوده است. هفته ای پس از صدور حرکت به آذربایجان دستخط متوکلا على الله و معتمداً به ممولے اور ماسکه در مرا رف ما را دریا برابر باران بارانی مسلك خود از راه رشت و باکو با دو نفر از اجزای شخصی حرکت کردم. بشارت الدوله از اجرای پستخانه که میشناختم ، در تبریز بود. برای همدستی در نظر گرفتم. شش هزار تومان نصف حقوق یکساله وزارت را که بعد مجلس هزار تومان تصویب کرد برای خرج سفر تقاضا کردم، وصول ند، خرج سفر نخواستم ، از خارجه که مملکت ما میآید فارس مادی تجارب بعد معلوم شد که شرط احتیاط محفوظ است ما و خلیفان از خدمت له مملک خودان بوده قدری غرور و قدری شور مرا مداین میکرد و سبب بی خارات شد. نداشته شتیم. از بیرون دوازه تهران هر کس از تبریز میآمد در خون میداد گریه میشد بنده مواد و بصير السلطنه، اعضای انجمن طرفدار فرمانفرما هستند در ولا ادا نکرده در تروین
ام