پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۷۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

10A خاطرات و خطرات درب منزل معين السلطان پنجاه قدم دور از درب مجلس میافتد و از بغلش تعرفه انجمن آدمیت بیرون مي يد، اطباء تشخیص دادند که خودش نزده است و اگر اوقاتل بود داعی نداشت که در طرف دیگر میدان خودش ارند، آنهم دور از سرکه، اتابک هم هیچوقت مسلحی همراه نداشت. بدبختی عباس آقا این بوده که در آن محل تنها بوده ملاقات دوازده نفر بعنوان آدمیت و ورقه در بقل عباس آقا هر دو دم خروس است. صنیع الدوله و من خواستیم حرکت کنیم از کیفیت دم درب دم درب اطلاع نداریم در سرسرای مجلس بود امين المضرب جلو ما را گرفت و قضیه را خبر داد قدری مکث کردیم و از در دیگر بمنزل آمدیم. اگر این قتل از طرف ملیون بود میبایست از طرف دولت برای انظار خارجه هم که تشریفاتی بعمل بیاید، ظاهر بود که بمیل خاطر شاه شده است، مختصر ختمی هم گذارده نشد، در اینکه آن سه نفر شريك این قتل بودند شبهه نماند، سعدالدوله هم بمنزل ميرزا حسين خان منشی سفارت اطریش که نزديك مجلس است آمده بوده است، درب مجلس موقر به نير الملك گفته بود شما اینجا نمانید . در شب هفت عباس آقا بر قبر اواز د حامی شد و گلها ریختند وقضى الأمر انابك بدست دولتيها د بنام ملی ها کشته شد، مردم پنداشتند فتحی کرده اند و در تاریکی رقصی میکنند ، حتی بعضی برای شهرت قتل اتابک را بخود نسبت دادند و نسبت بیم بدولت اگر دولت بیمی داشت مجلس را بتوب نمی است مردم بنگمان بر سر قبر عباس آقا تظاهری کردند. اگر گمان مردم را تصدیق کنیم اتابك فدای مقاصد شاه شده است، میبایست از طرف دولت احترامی از جنازه مردی بشهرت اتابک در داخله وخارجه شود . روز دیگر خانواده از رفتن صنيع الدوله يمجلس مانع بودند، میرزا احمد خان حیدری و جمعی بعتزل ما آمدند که اگر صنیع الدوله بمجلس نباید مجلس سست میشود . در خدمت صنیع الدوله بمجلس رفتیم از پیاده شد من رفتم بوزارتخانه تلگراف مجلس بولایات در موقع قتل اتابك : ۲۲۵ رجب دیروز که اتابک برای معرفی وزارت جنگ و عدلیه مجلس آمده بود در ساعت از شب رفته در بیرون درب مجلس دو نفر مجهول الحال اتابک را زدند و فوت کرد قاتل یا رفیق او بلافاصله خود را کشته مجلس شورای ملی باتفاق امنای دولت مشغول تحقيق انند، قتل مرحوم اتابك اعظم از ضایعات عظیمه است . تلگراف سیاسی است . أوقاف جزء وزارت معارف است ، جمعی از سادات في عریضه بشاه داده بودند در شکایت از متولی باشی قم که شصت سال است متولییاتی جواهر و اموال حضرتی را برده است ، سالی سی هزار تومان موقوفه حضرتی را میبرد و به موقوف عليهم تغیر ساند در بردن آب رود خانه تعدی می کند. اجزای او بی محابا بخانه مردم میریزند. قبالة املاك را به عنف از صاحبانش میگیرند و دادخواهی کرده بودند . دستخط بالای عریضه شد وزیر معارف و اوقاف در این خصوص خودتان یکنفر بفرستید بدقت بعمل موقوفه رسیدگی نماید قراری بعد که اسباب آسودگی مردم فراهم شود. يك ماه گرفتار جنجال فیها بودم و ضمناً شاه و انابك سفارشی از متولی میکردند. شار تعقیب مسئله متولی محکوم شد بجای دوهزار و پانصد تومان دوازده هزار تومان با جزای ۱ - پندها از اورنگ که در ادسا محمد علی میرزا را ملاقات کرده بود شنیدم که محمد علی میرزا دو نوبت تأسف . بر قتل أتابك خورده بود که خبط کردم. دبیر السلطان در موقع فوت نزد او رنگ اقرار بداخله در قتل اتابك نموده بوده است که در

جبران چه چاره کند.