۱۵۷ خاطرات و خطرات آن مربوط است، قالیچه مانع اصلاح شاه هم مایل نیست بل متوسل بشیخ التیام راه ندارد. مجلس تقاضاها دارد و مردم انتظارها، شاه دروغ میگوید، مردم منتظر که بورود اتابك شاه مشروطه طلب بشود، شاه متوقع که اتابك مشروطه را از اذهان ببرد، روز بروز برسوء ظن اینطرف و آنطرف می افزاید، هیچکی نمیداند سرش به بالین است . أمين السلطان بين ،شاه مجلس، سید عبدالله و شیخ فضل الله چهار میخ است . مقصود شاه از احضار امین السلطان بعمل نیامد. در شهر صحبت از سوء قصد نسبت پاتابك سرزبانها است، محرك كيست معلوم نیست، روی سابقه ها ظن بعلی ها برده می شد. صورتاً هم باحضار شاه آمده بود ه هم صورت درست است ، حاجی میرزا یحیی دولت آبادی روز پنجشن ۱۹ رجب آمد منزل من از اوضاع شکایت کرد و گفت صلاح تو در استعفا است. اتابک را می زنند و از برای توهم خطر است. گفتم. راه سوء ظن به نیت اتابك بر من مسدود است ، سیتی در عهد نمیکنم باید راه چاره پیدا کرد. باتفاق به قیطریه رفتیم حاج میرزا یحیی بکنایه و صراحه مطلب را عنوان کرد فرمودند امروز دوازده نفر از انجمن آدمیت پیش من بودند، رفع سوء ظن از آنها شد. اطمینان دادند، اشتباه در لفظ آدمیت بود که جای خالی است. اتابك هنوز انجمن چی را دوست نمی شناسد. انجمن آدمیت بخصوص از عمال شاه است، برای من شبهه نیست که آن جماعت برای خواب کردن اتابك مأموریت داشته اند پاکشف نیت او، حاجی میرزا یحیی که به اوضاع آشناست عصبانی شد و مأیوسا رفت بمن گفت تو فکر خودت باش. من ماندم شب میرزا محسن آمد و از طرف سید عبدالله پیغامات داشت که مطمئن باشید ، سید هم تصور کرده بود از طرف ملیون خطری باشد. چنین نبود اطمینان میداد، منهم در شبهه افتادم زیرا اگر توطئه ملی بود من بی اطلاع نمی ماندم از مرکزی بمن امر به کناره گیری میشد، میرزا حسن رفت وزیر همایون و اقبال الدوله گویا صاحب اختیار هم هستند، صحبت از صدور دستخطی شد که شنبه بمجلس برده شود، حضرات رفتند. وزیر همایون همان شبانه را پرت شاه میدهد این نزد ما محرز است به اتا باش گفتم بحرف آدمیت نباید گونی داد. این جماعت یوئی که بهنامشان ترسیده است آدمیت است، صحبت بسیار است ، باید چاره کرد، یا مرا مرخص بفرمائيد، حتى تكليف استعفا به اتابك كردم، مایوس از رام کردن شاه نبود سواد دستخط تنظیم شد. صبح شنبه دربار بردیم، وزراء هم آمدند، نمیدانم چه علت داشت که صنیع الدوله آمده عليم بود، بحضور رفتیم، شاه متغیر است چه با او رابرت داده بودند که لری الورود گفت آمده اید دستخط عزل مرا بگیرید ؟ انابت عرض کرد که موده دستخط حاضر است ملاحظه خواهند فرمود، گرفت خواند، قدری ملایم شد. چند کلمه را بخط خود اصلاح کرد پاکنویس شد. بصحه رسید، عصر شنبه ۲۱ رجب يمجلس بردیم خوانده شد و وکلا اظهار رضامندی کردند گفتند، امیر بهادر در جزء تماشاچی دیده شده بوده است. تماشایی دیده شده بوده است. پس از مجلس بعضی وکلا، تقی زاده مستشار الدوله وغيره و آقا سید عبدالله با اتابک در بالاخانه مدتی نشستند و صحبتهای امید بخش کردند. تصویر میرفت کاری شده است، در این انتا دبیر السلطان پسر وكيل الدوله صنیع حضرت و موقر بسر ناظم السلطنه وارد شدند مظنون بودند لیکن صحبت بفراخور حال کردند من از حضور آنها خوشم نیامد، در دیگران چه اتر کرد نمیدانم، ورود بیموقع ایشان توی ذهن میزد، یاسی از شب گذشته بود، اتابك يا سيد عبدالله رفتند. مخبر السلطان همشیر مزاده چه فهمیده بود که دم درب عمارت با تابش گفته بود تأمل بفرمائید درشکه بیاورند همین جا سوار شوید متحمل نشده بودند. دم در بزرگ هم ازدحامی بوده و درشکه دیر میرسد اتابک را میزنند سید سلامت میگذرد سه تیر با تابك اصابت میکند عباس نامی هم تیری در دهانش خورده از پشت سر هم گفتند در میدان جلو ا مسوده با اصلاحات شاه با مدادهم نزد من
- مجلس علنی در باغ پای عمارت بود .