پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

IFA خاطرات و خطرات " من نيست ، عرض کردم مبلغ الطاف ملوکانه مژده داده است که شاه مرکب راهوار خوش نشانی برعایای خود مرحمت فرمودند. ملت میبیند اسب عربی خوبی است. اما نباید بآن اسب .گفت فرمودند مشروطه چه لزوم مشروعه باشد، عرض کردم مشروعه اختیار بدست آخوندها میدهد . عند الملك گفت صحيح عرض میکند فرمودند کنستیتوسیون باشد عرض کردم لفظ فرنگی و شامل شرایطی است که اسباب رحمت خواهد شد، باز عضدالملک گفت صحیح عرض میکند فرمودند پس چه بایست کرد؟ عرض کردم هیچ کار تازه نبایست کرد دستخم بفرمایید همان روز که فرمان شاه مرحوم صادر شد مملکت ایران در عداد ممالك مشروطه در آمد. منتها لازم است در اطراف مسأله دقت بشود، باز عضدالملک گفت صحیح عرض میکند، کاغذ و قلم را بمن دادند که بنویس: عضدالملك عرض کرد اجازه بدهید در اطاق دیگر دستخط درست تنظیم شود. بعرض برسد. این قسمت را مشیرالدوله وظیفه داشت بعرض برساند، ناظم خلوت احضار شد فرمودند در آن اطاق کسی نباشد. آمدیم به پیش اطاقی عضد الملك كه رئيس قاجاریه و مردی معمر و با مثانت است بمن گفت تو کیستی ؟ کجا بودی؟ چرا من تو را ندیده ام . بیا دهانت را ببوسم. دستخط را وده کردم حشمت الدوله يا نویس کرد به شور بردم، موده مرا گرفتند در کیف گذاردند باك نویس را صفحه فرمودند در مراجعت من فرمودند باز فردا بیا چیز دیگر بخواه عرض شد ملت فرزندان شاهند فرزند هر روز از پدرش تمانی دارد تعظیم کرد موسی خص شدم . در صحن مجلس ازدحامی است، همه منتظره برف هم میآید اما مجلس حضور شاه خیلی گرم بود. هر کی از نتیجه میپرسد، من هیچ نمیگویم، یکی فریاد کرد از رؤیتش پیداست که قدرى تاريك بود. داد بمن که خودت . کاری کرده است دستخط را در مجلس دارم بید عیلمی بیرون رفت بعد الدولة بالاى بخوان یکی لاله که خط را گرفت برد به سرسرای مجلس برای حضار خواند ، میرزا محسن مرا خواندم. تمام که شد دستخط از دست سر من ایستاده بود ملامت کرد که کار را تو کرده ای چرا دیگری بخرج مردم بدهد. گفتم دستخط اهمیت داشت خواندنت چه اهمیت دارد. مرا بسر سرا بود که چیزی بگویم، چه بگویم که بکسی بر نخورد ، گفتم علماء ،وزاره و وکلا در خدمت ملت خود داری ندارند. اگر در امر تعویقی میشود لازمه حسن تدارك است. گوشها باید حاضر بشود و هنوز حاضر نیست، جهانگیر خان مدير صور اسرافیل فریاد کرد که ما هم در همین تدارکیم، دیگر نگفتم اما گوتها را پاره نباید کرد. اشکال بزرگ شناختن و کلا بود، معنی مشروطه راصد بود نمیدانستند . احوال وكلا بحرفهای رنگین خصوصاً قدری با حرارت توجهی بود، اکثر صلاح شخصی را بر صلاح مملکت ترجیح میدادند بین وکلای استاف اذهان صاف تر و اغراض کمتر بود، تجربه معلوم کرد آنکه بیشتر بر خلاف دولت در نطقها حرارت بخرج میدهد شبها درباریان را ملاقات کرده است با ظل السلطان را هريك بدول اجنبی بیشتر حمله ی آوردند سرسپرده سفارتی هستند. تدبیر این بود که مجلس را در انظار از صورت معقولیت بیندازند و مضر بحال مملکت جلوه بدهند، بالاخره بگویند مملکت حاضر نیست و رشته را پاره کنند حرف حساب محتاج بالتهاب نیست . تا صنیع الدوله رئیس بود قسمتی بملایمت و مدارا میگذشت، بعدها مخشونت کشید . افراد و انجمن ها میخواهند بصورتی هر چه مهیب تر جلوه کنند، در انتشارات ژلاتین غالب تهدید بطیانچه میشد، یکی از آشنایان نصر الدوله پسر معين السلطان شكل اژدهای هفت سری آورد که من گراور کنم نکردم چه تفسیر سوه نیت و عدم رشد و بهانه بدست می داد همه میخواستند هرکول ( پهلوان یونان ) باشند هر آن رایض که توسن را کند رام کند آهستگی با کره خام

ا - انصاف اواخر دیدیم که چندان را خوار هم نبود بلکه از وسما راه چموش مینمود