پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات ۱۴۷ این خطابات رقیمه روی فکر قضا جریان است و عادت دیرینه، بغرب خانه رفتم، اول شب بود هشت فقره قاضای محلی را بردم، مشیر والدوله باقبال الدوله داد بعرض برساند جواب آورد که مشروطه و انجمن را شاه قبول نفرمودند، عزل موسیوتوز و غیره قبول شد، بشیر الدوله گفتم این جواب را من يمجلس نمیبرم، جماعتی از رجال حاضرند، هر کس چیزی گفت همه از مقصد دور، مشیر الدوله در هیچ مورد اظهار عقیده نمیکند گفتم اگر صلاح میدانید میگویم در مملکت اسلامی مشروطه چه معنی دارد، مشروعه باشد. مه پسندیدند، در نظر خودم مشروعه اگر كما هو حقها مجری باشد پدر مشروطه است ( نه آنکه آخوندهای بی سواد گفتند ( وزیر همایون حاضر بود میدانستم بعجله رابرت خواهنبرد و خواهد گفت من بغلاتی یاد دادم اینطور بگوید ، آمدم بجلی جواب را ابلاغ کردم حال پاسی از شب گذشته است: سعدالدوله گفت مطلب تمام است. منظور عزل موسیونوز بود، تقی زاده با او طرف شد که بخاطر تو ما عزل نوز را جزء مطالب آوردیم والا عزل موسيو نوز چه اهمیت دارد. ما مشروطه ،میخواهیم غوغا شد. سید عبدالله گفت در این باب بیست و چهار ساعت مهلت باید روی سخن با ما است . من بمنزل آمدیم تحصیل دستخط مشروطیت روز دیگر نزديك ظهر به جلی ،رفتم گوشه ای نشستم . هر کس چیزی وکلای اصناف يك سمت جرگه داشتند، میرزا محمود کتاب فروش و برای ما خواهد گرفت و گالری آذرباید چشم گشودند ببینند. ا حاجی محمد تقی بنکدار گفتند ما مشروطه میخواهیم و فلانی . و کیست وقت ناهار بود بر خاستند، شرف الدوله و احسن الدوله نزديك من من آمدند، دامن مرا گرفتند که اگر میتوانی کاری مکن، خانه و عیالات ما در تبریز گرو مشروطه است. گفتم فعلا چلو کباب حاضر است و بی شرط باید صرف کرد. کنیم بعد از ناهار به صنیع الدوله عرض کردم، کمیسیونی بکنید چند نفری باشند درست صحبت ، در اطاق ریاست کميبوني شد، امين الغرب، نقی زاده مستشار الدواه را بخاطر دارم گفتم در کارها تدبیر هم جایز است یا بیهوده سر بدیوار باید زد؟ گفتند منکر ندارد، گفتم شرحی به مشیرالدوله بنویسید که وکلا خوب میدانند که از آنروز که دستخط مظفرالدین شاه صادر شد منظور ملت بعمل آمد، لکن به هیچ زبان نمیتوانیم این معنی را حالی اهالی تبریز و اصفهان و غیره و غیره یکنیم، چهار ماده قانونی هم تصویب کنید در اختصاص سلطنت ایران به شخصی محمد علیشاه و استقرار ولیعهد بموجب قرمان او مشروطیت ایران و استقرار انجمنهای ولایتی ، نامه نوشته شد بخط مستشار الدوله چهار ماده هم تصویب شد در سلطنت محمد علی شاه چند نوبت کار به تراشیدن (کشید اعلانی هم در تبریز از طرف قنسولگری انگلیس چاپ شده بود مشتمل بر دستخط مظفرالدین شاه و دستخطی از محمد علی میرزا در تأیید دستخط شاه و اعلانی از طرف نسولگری باینکه شاه مشروطه را بعلت مرحمت فرمودند، نسخه ای از آن اعلان نزد و کلای آذربایجان بود، آنرا هم ضمیمه کردم و گفتم در ماده اول را رشوه میدهم. سوم را میگیرم و چهارم را متعرض نمیشوم. آمدم بدرب خانه، نامه مجلس را دارم بعشير الدوله گفت خودت ببر گفتم چه کاره ام با دوی هستم بذوق خود حشمت الدوله حامل شد . مشير الدوله احضار شد، مرد خوب لازم نیست مرد میدان هم باشد، چیزی نگذشت من هم احضار شدم. شاه در تالار برلیان جلو درب اطاق عاج روی صندلی جلوس فرموده اند عضد الملك و مشیر الدوله روی زمین، مقابل شاه میز كوچكي في ما بين است. شاه غضب آلود فرمودند مطلب چیست ؟ عرض کردم شرحی است که بصدر اعظم نوشته اند، فرمودند مشروطه در دستخط شاه و -۱ گروهی در شاهزاده عبدالعظیم نشسته اند که مجلس بر خلاف اسلام است ، غالب ذاکرانند

و اهل منبر و بیخبر از امرهم شوری بینهم.