۱۴۴ خاطرات و خطرات قرار بدهند، نوشتم وزراء حق ندارند برای عذر خود دستخط صادر کنند، ولو اینکه سعی شده بود در قانون چیزی زننده نباشد باز برای هر شاهی سلب اختیارات از خود تلخ است. گرفتن امضا را یوزیر همایون واگذار کردیم که بمزاع قانون را بعرض برساند دغدعه از اطراف بسیار میشد ، قانون بامضا رسید، شامشب ۱۴ ذیقعده ۲۴ جهان فانی را بدرود کرد، رحمة الله علیه محمد علی میرزا ولیعهد در تهران است و بامضای قانون کمک کرد و اگر در یکی از دستخط ها گفته است قانون اساسی را من خودم گرفتم دروغ نگفته است. در روز قبل از فوت بنا شد شاه را پاشویه کنند، طاس و طقت حاضر شد ، حال شاه تنفر آور است. پاها جوتی کرده و از همه بدن ادرار خارج میشود، از چند نفر که حاضر بودند و اولی بتصرف کی رغبت نکرد، من خجالت کشیدم دست بالا کردم و پای شاه دانستم امین اقدس بتوسط خواجه باشی سابون وحوله فرستاد، در نارنج اندستم راشتم، امین اقدس از محترمين يا محترمات اندرون است. و بواسطة احترام السلطنه ما را خوب میشناسد . میدهم که استقرار مجلس از اول تا آخر آرزوی مظفر الدین شاه بود من از روی علم شهاد/ تهور اجراء نداشت تا صوره مجبور شد البته برگماهی امر وقوف نداشت مظفر الدین شاه یازده سال سلطنت کرد. حكيم الملك كه چهار سال بیشتر برای او دوام قاتل نبود برشت رفت و در گذشت و شاه چند سال بعد از او پادشاه بود. باز هم رحمة الله عليه بما خيلي سرد، لکن گناه او نبود، گناه بخت مملکت بود، مظفرالدین شاه قبال بود یا نبود یازده سال سلطنت کرد و این مدت در حیات مملکت چندان مؤثر نیست، دو کار از او باقی ماند که او را حیات جاوید میدهد و حیات مملکت را استحکام و من دو قطعه در مقدمه فواید الترجمان جلد اول چاپ دوم گفته ام . روا بود که بشکرانه اهل علم و هنر به گیتی اندر خود یادگار بسیار است بیادگار شهنشه مظفرالدین شاه عجب نه از برود خودر ملك ظلمت جهل بلی زنور چه نیکوتر است در ظلمت نه آخر این رهیمبر روایت است که گفت بروی خلق دو در برگشود شاسعید در معارف تا چهل ها کند درمان زد شکر که نوباوگان ملت و ملك روان شاه معارف نواز را خواهید عماره یاد کند ژان شه هنر پرور قصر و سرا وزیور وزر بیا تو باغ ادب آفتاب معارف بر آید از خاور چو بلی نعلم چه شایان تر است در کشور به چین همی بطلب علم اگر بود اندر چنانکه بود هماره بخاطرش مضم در عدالت تا از ستم کشد کیفر بدرکه احدیت هماره شام و سحر رجان و دل بجدان با روان پغمبر ز پادشاهان بین هر آنچه نیکوتی متأسفانه و بدبختانه نوباوگان نماز نمیخوانند و جز مجاز چیزی نمیدانند . شاهی صبور رفت و شاهی غیور بجای او آمد، کارها معوق دولت معطل محمد علی شاه أول لایحه ای که به مجلس برده شد لایحه استقراض چهارصد هزار لیره بود. چون همه ملاحظه داشتند قرعه رابط دولت با مجلس باسم من افتاد داشته باشم لایحه را بردم بمجلس درفقا نخل بندند ولی نه در بستان از اطراف آواز 1 بدون آنکه سه مخالف بلند شد و باز برهمه معلوم بود که بیمایه فطیر است. گمان میکنم همين التجار عنوان بانك ملی کرد، گفتم کور چه خواهد مگر دو دیده روشن ، بدون آنکه تقاضای بوسه داشته باشم وجهی هم جمع آوری شد، لکن معلوم نشد چه گفتند زنها دستیند و گوشواره دادند بگونی کی رفت و پاره زنگی شد. من ندانستم همینقدر دانستم که گفتگوی بانک و حرارتها لوت ماند و وجوه دست الهارای همدانی جمع میشد در این موقع مجلس به بهارستان انتقال یافته بود و عدل مظفر نزد
تاریخ تأسیس مجلس است بخط كلهر بآب طلا بالای درب مجلس نصب شد.