پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۵۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

۱۴۱ کنند i خاطرات و خطرات رفت حکم کرد از دکان سیدهاشم و سید حسن قندی که بود بیرون بریزند و بمردم تقسیم ۱۴ شوال ۲۳ ، نرخ روی قند گذاردند، تا اینجا شاید بهانه برای آشوب نمیشد، زدن سید هاشم و سید حسن رشته بدست مدعیان داد، آقا نجفی را عین الدوله بتهران آورده بود ، سید عبدالله توسط میکرد، محل اعتنا نبود، بی بهانه میگشتند موسیونوز در بالماسکه عمامه بس گذارده بود و با آن وضع عکس انداخته ، بدست آمد علماء آنرا پیراهن عثمان کردند و علم و شریعتا بلند، انگشت داخله و خارجه در کار است. افکار گوناگون قائد و رهنمون خلق از کسبه بازار و مردم بیزار بعادت مالوف در منزل بهبهانی و سنگلجی جمع شدند. از منازل کار بمساجد کشید. روز بروز عده شاکی افزود شیخ محمد واعظ معروف سلطان بالای منبر باهانت عين الدوله زبان گشود، شیخ را تعقیب و در قراولخانه حیاط شاهی توقیف کردند، اهالی بقراولخانه ریخته، فراولها بی مضایقه دست بشليك گذاردند. سید عبدالحمید نامی طلبه مقتول شد سلطان عبدالمجيد مخذول چو تیره شود مرد را روزگار . علها راه قم پیشی گرفتند ، ۱۸ شوال ۲۳ . همه آن کنیدکتر نباید بکار عضد الملك و حاجى نظام الدوله بهم رفتند، نوید تشکیل عدالت خانه دادند، علما بحضرت عبد العظيم آمدند بر له و پر مجد جمعه دایر است. عین الدوله مغرور وجهالار (ولیخان (متهور آذوقد را بروی منحصتين مسجد بستند. کار یزد و خورد کشید. دربار هم دو دسته شدند عليه عين الدوله حرکت در شهر از سه از شب گذشته ممنوع شد و اقدام به گرفتن مظنونین سبب وحشت عمومی ، باصطلاح حکومت نظامی برقرار گشت راهی که مردم جستند توسل بسفارت انگلیس بود از سفارت منع و تشویق توأما میشد کاشف بعمل آمد که قبلا عده ای سال در سفارت تدارک شده بود حاجی محمد تقی بنکدار با مقداری دیگ و دیگیر و ملزومات دیگر و اسباب پخت و پز بدو معنی وارد سفارت شد، خیمه ها برپا کردند و دیکها را بار از طبقات مختلفه معتکف سفارت شدند، امتیاز درستی هم بین منصن و تماشاچی داده نمیشد، عنوان تقاضای عدالت خانه است باغ مصفا، آش و پلو مهیا مشتری بسیار انگشتها آمد. " شبی صنیع الدوله ، حاجی محمد تقی شاهرودی و نگارنده بسفارت رفتیم، در زاویه بله جنوبی درویشی پرده نمی کشیده بود و عنکبوت مانند پشت پرده خزیده، برخاست و از برده بیرون مردی من بود، سیه چرده ریش سفید و گیسوی پریشان با خاطری مجموع: شفت اينها حرف میزنند ما مشروطه میخواهیم، باقی معلوم است. مخارج آن باط از کجا میرسید معلوم نشده همه قسم جلصی می شود زد، دم خروس هم پیداست، بضرورت عین الدوله استعفا کرد. میرزا نصر الله خان مشیر الدوله مردی فرم یاد می گرم بجای او آمد، آنچه بخاطر دارم علما سفارت خلوت شد و تعالی در انجام عهد محمومی ، در ثانی مردم در سفارت جمع شدند یکی از اجزای سفارت بصاحبقرانیه رفته و دستخط را آورد و آن قول تأسیس عدالت خانه بود. جناب اشرف صدر اعظم از آنجا که... مصمم شدیم که مجلس از شاهزادگان بشهر آمین دستخط تشکیل مجلس و علماء و قاجاریه و اشراف و ملاكين و نجار و استاف بانتخاب طبقات ۱۴ جمادی الاخرة مرقومه در دار الخلافه تشکیل شود که در موارد لازمه در مهام امور ۱۳۲۴ قمری دولت و مملکت و مصالح عامه مشاوره و مداقه بعمل آمده ...

صنیع الدوله محتشم السلطنه، مشير الملك مؤتمن الملك و نگارنده همین شدیم