پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۴۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات تن آسانی گزیند خویشتن را در نسخه مختری گفته ام ه ثبت امنتهی است ذرات جهان از سلول آمد مرکب این بدن ای با مردا که در طبع زن است. گر زنان بینی جومردان دلیر آن سلول تر فروش کوشش است میتوان دیدن بخوی مردو زن فاعل و مفعول از يك مصدر است. فعل صادر میشود از آن و این زن و فرزند بگذارد بختی طالب وصلی که باشدشان بجان فرق باشد در سلول مرد و زن چون سلول ماده بیتش در تن است تو سلول تر در ایشان بیش گیر و آن اول ماده کارش جوشش است نسبت آندو سلول اندر بند در سخن آن کی بجای این در است مورد فعل است در جمله ببین ITA گفته اند پنج چیز بستی بدست نیاید، زن موافق یا مرد) فرزند اهل ، مال ، جاء وطول عمر ادبا، فضلاء و امراء از زنان هنرمند بوده اند صفوة الدین از امرای قراختار است. من آن زنم که همه کار من نیکوکاری است. درون چادر عفت که جایگاه من است. بزیر مقنعه من دو صد کله داری است مسافران صبا را گذر بدشواری است أخر الدوله از آل بویه نیابت يحرش مجدالدوله میکرد، سلطان محمود خواست خطبه بنام ارکنند. نوشت تا شوهرم زنده بود نگران بودم، حال بالا ندارم. حرب را دورو است : اگر من مقهور قوم سلطان را فخری نیست و اگر سلطان مقهور شود از زنی شکست یافته چه مردی بود کزنی کم بود جو از راستی بگذری خم بود خیرات جنان را اعتمادالسلطنه در احوال زنان نامی نگاشته. من نمیدانم در پیش آمدها و ناسازگاریها تقصیر بیشتر از مرد است یا از زن . شاید در احساء گناه کردن مرد را بگیرد. مرد بیشتر از بی آب و رنگ است شاید عیراق، زن بیشتر طالب لعراق، دلگی هم بی مدخلیت نیست . حدود از انواع آمیزش مرد و زن نکاح و تشکیل خانواده بصلاح و سلامت نزدیکتر است اگر بسازگاری بگذرد، زهی سعادت، بوالهوسی ، تنگدستی و علل دیگر گاه وفاق را به نفاق میکشاند، از علل اختلاف زنا را اقبح دانسته و در همه جا سخت مجازات داده اند، از انشاء، جریمه بریدن گیس، تراشیدن ریش ، بند شکنجه تا قتل و سوختن و شفه کردن زانیه ای را بزمان عیسی بناشد سنگار کنند می گفت آنکه گناهی بنده ندارد سنگ اول را بیندازد، هیچکس با پیش تنهاد و میسی خود دست بکار نبرد مریم مجدلی را تو به داد و این درسی بود و است او در رفتار هیچ از بربریت شم. و ما بعضی ما دان را یاد کنیم آمیزش نری با ماده طبیعی حیوانات است، خصوص در حیوانات وحشی از پرنده و درنده در حیوانات اهلی تخلف بیشتر اتفاق میافتد و انسان از آنجمله است. در لكلك دیده شده است که اگر تخم دیگری زیر او بگذارند و جوجه در بيايد لك لكها آن مرغ را هلاک میکنند، پس رقابت طبیعی است ... منشا جنگ تروا هنك ناموس شد. پاریس اسی ریاضی پادشاه تروا میهمان منلائی پادشاه اسپارت بود، ملنا زن او را فریب داده با خود برد حکایت دارد و بترابه در تورات است در لیونه (فرانسه) برای افشای و ملامت زانیه را محکوم میکردند برهنه در میدانی مرغی را که رها کرده بودند بگیرد، وزانی در آن اثتا لخت خاشاک جمع کند بعد مر غرا بیزند و با هم بخورند مردم تماشا میکردند

۱ - در ضمن اجرای مجازات کارهایی میکرده اند که توالیه آمورینی گوید از ذکر آن شرم دارم