پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۳۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

۱۳۴ خاطرات و خطرات فرستاده از آن با تو تحقیق کردند معلوم شد از تعیب منصرف .است جوان ۴۰۰ مارك بصندوق تامینات داد و رفت هر بیشه گمان مبر که خالی است شاید که پلنگ خفته باشد نی والتر مرا به تئاتری دعوت کرد گفت نمایشی میدهند، نظمیه چرا همداش را نگفتی مکلف است نگاه کند که منافی اخلاق نباشد . شهربانی در همه نمایشگاهها لژ مخصوصی دارد، رفتیم موضوع زنی بود دو دختر داشت ، یکی شوهر رفته و زایمان داشت دیگری دختر خانه بود مادر میخواهد برای رایمان بمنزل دخترش برود، خواهر دختر اصرار دارد همراه مادر باشد مادر بهی زبان میخواهد او را منصرف کننده در این گفت و شنید دختر میپرسد چه میشود که دختر میزاید پس از مقداری تأمل و طفره مادرش میگوید دختر وقتی میزاید که مردی را خیلی خیلی دوست داشته باشد . در برده دیگر دختر در رختخواب خفته، مادرش کنار بالین اوندهه دارد . دختر بیدار میشود سب زاری مادر را میرسد، میگوید بحال تو میگریم، میپرسد مگر من چه با کم است. میگوید آبستنی و این لکه ای است که روزگار ترا سیاه خواهد کرد، دختر میگوید مگر نگفتی دختر وقتی آبستن میشود که مردی را خیلی خیلی دوست داشته باشد من هیچ مردی را دوست نداشتم ، چرا همه ایی را نگفتی وزارزار میگرید شب شراب نیرزد به بامداد خمار گفتیم اگر دخترها بی حوصله نشوند و تا آخر نمایش بمانند و بشنوند البته در کار خود هوشیار میشوند دام سخت است مگر یار شود لطف خدا ورده آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم در روزنامه خواندم که در واشنگتن از ۴۳ هزار عقد که دریگال بسته نشده ۲۳ هزار طلاق تا آخر سال ۲۳ هزارش بطلاق کشیده و در غالب آب و رنگ یا زرق و برق علت بوده است، در این زمینه مشکلات زندگی را وقتی گفته ام مشکلات زندگی را جان من ما فلاکت در بساط مكنت با وجود وسوسه شیطان نفس دینه تازه به بازار آورند رنگ جامه میتخواهی شوخ و شنگ خویشتن را کم کنی نقش و نگار هر کجا بینی جوانی دلفریب نخواهی از مقام در خورت پر مساف زندگی خود بیش و کم از رفیقان صمیمی روز خوش ایمن از دشمن گذاری روزگار قافیه تنگ است ورته گفتمی بر شمارم تا چه گاهی مشکل است ساختن در سال و ماهی مشکل است ره نجوئی در گناهی مشکل است. تو از آن دیده نخواهی مشکل است کفر و جوراب و کلاهی مشکل است. از ہی جلب نگاهی مشکل است برتیاری از دل آهی مشکل است بیشتر خود مال و جاهی مثل است با زمانی ز اشتباهی مشکل است روز بد یا بی پناهی مشکل است گر نیارانی سیاسی مشکل است بیش از اینها آنچه گاهی مشکل است تربیت هم با حشو و زوایدی که پیدا کرده است نتیجه ندارد بلکه روز بروز بقهتر امیرویم و بآداب و اسباب پر مشکلات میآفزائیم، آنچه از اخلاق ستوده در مدرسه گفته شود در محافل خصوصی و عمومی، تئاتر، سینما قهوه خانه ها، خلاف آنرا در معرض مشاهده میاورند، فر ۱ - خالی و پلنگ حکایتی را بنظرم آورد، مردی بسفر رفت. خواجه خود را گفت اگر زهر متخلفی کرد خالی مجامه او بگذار چندی گذشت با ربایش نوشت گر زآمدن خواجه درنگی باشد چون باز آید زهره پلنگی باشد

و