برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۱۰
خاطرات و خطرات
 
  این جهان چون موزه است ای هوشیار سعی کن در موزه آثاری گذار  
  آخر از موزه برون خواهی شدن وان اثر چندی بماند یادگار  

مدرسهٔ علمیه مدرسه یکی از موضوعات محل توجه[۱] است. در زمان امین‌الدوله میرزا حسن رشدیه از مکتبداران قفقاز بتهران آمد. امین‌الدوله را محرک شد مدرسهٔ ابتدایی رشدیه را دایر کرد. نسبة ذوقی داشت و سواد نداشت. چندی امین‌الدوله باو کمک میکرد آخر اختلاف بینشان حاصل شد، میرزا حسن بشخصه مدرسه را اداره میکرد. رشدیه اصطلاح ترکها است.

احتشام السلطنه بخیال وزارت علوم و حاج میرزا یحیی دولت آبادی برای مداخله در امور عامه پاپی نیرالملک عمو بودند و ایشان عاجز از میدانداری. یگانه مدرسه‌ای که در آن وقت از طرف وزارت علوم در عنوان مدارس جدید اداره میشد، مدرسهٔ علمیه بود، و نسبت به مدارس دیگر که از طرف این و آن تأسیس شده بود رونقی داشت. علی‌خان ناظم‌العلوم پسر عمه برآوردهٔ نیرالملک شاگرد سن سیر مدیر مدرسه بود، و میبایست از مدرسه ماهی هشتاد تومان برسد نمیرسید و استعفا کرد. علی خان را عمو بپاریس فرستاده بود و علم توپخانه تحصیل کرده بود. در دورهٔ کبکبهٔ ظل‌السلطان در اصفهان عده‌ای نظامی تشکیل داده بود.

شاه واگنر اتریشی را به تفتیش فرستاد و در نتیجهٔ راپرت او اندیشناک، آن اساس را بر هم زد و علی خان را بجای آنکه در مرکز از وجود او استفاده کنند بعنوان تسویهٔ اختلافات سرحدی به خوی فرستاده بودند. پس از ناصرالدین شاه برگشته بود. نیرالملک عمو مرا خواست. رفتم. ادیب‌الدوله ناظم دارالفنون و نجم‌الدوله معلم ریاضیات حضور داشتند. فرمودند ناظم‌العلوم استعفا کرده است. مدرسه از رونق میافتد، شما قبول کنید بمدرسه رسیدگی کنید. من پستخانه می‌رفتم. عرض کردم مجال ندارم. حضار مرقبات چیدند که مدرسه دو درب دارد و در خیابان لاله‌زار سر راه من است. قانع شدند باینکه من از یک درب وارد شوم و از درب دیگر خارج. مجال انکار نماند. مدعی‌ها را نیز در نظر گرفتم. با عشقی که من بتعلیم داشتم جوانان خانواده را جمع میکردم و درس میدادم مقدور من نبود از مدرسه بی‌افاده بگذرم. جداً رسیدگی کردم دولت بتدریج شش مدرسه دایر کرده بود و شش هزار تومان بمخارج کمک میکرد. ریاست پستخانه از دست رفت و من شدم سرپرست مدارس، بدون اجرت. مدرسهٔ علمیه معلمین خوب داشت ذکاءالملک، مؤدب‌الدوله، میرزا عبدالعظیم خان، شیخ حمزه، شمس‌العلمای گرگانی که هم در فن خود مبرز بودند و در ریاضی، تاریخ، فرانسه، فارسی، عربی، بدیع، درس میگفتند. رئیس مدرسه کاظم‌خان از جوانان مهذب‌الاخلاق لایقی است. ناظم مدرسه محمد صفی خان پسر ادیب‌الدوله که جوانی پاکدامن و آراسته است. نسخه‌ای از دستور سخن میرزا حبیب دستان بدستم آمد. دیدم در طرز گرامرهای فرنگی بعضی قواعد صرف آلمانی را با فارسی تطبیق خواسته‌است. تعجب کردم معلوم شد وارموند نامی آلمانی در اسلامبول نزد او تحصیل فارسی میکرده است و آن کتاب بدستور او تنظیم یافته. آلمانی آنرا هم بدست آوردم. چهار چمن هم از نسخهای هندی داشتم و خود دستوری نوشته بودم. اهم مقدمات زبان مادری است که باید خوب دانست و ابداً طرف توجه نیست. عبدالعظیم خان


  1. در اندک زمان مدارس متعدد در تهران دایر شد. شش مدرسه بخرج دولت، بقیه از کیسهٔ فتوت صاحبان خیر، رشدیه، علمیه، شرف، مظفری، افتتاحیه، دانش، سادات، ادب، اسلام، سعادت قدسیه، کمالیه، شریعت، و همه آخر جزء بودجه دولت شد. خیریه موقوفات دارد که میرزا کریم خان وقف کرده است.
    رشدیه بمدیریت میرزا حسن و شرف بمدیریت شیخ مهدی هر دو بی سواد، بیش از همه بمن زحمت میدادند. مدرسهٔ سادات را حاجی میرزا یحیی دولت آبادی اداره میکرد. عضدالدوله منزلی وقف آن مدرسه کرد، در شاه آباد جنب منازل امیر خان سردار است.