پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۲۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۰۶
خاطرات و خطرات
 

به عباس‌آباد رفته‌است، خلوتی ها بعرض می رسانند که رفته‌است اراضی سنیع الدوله را ببرد.

عروسی محسن محسن خان مشیرالدوله با امین‌الدوله یک مغز در دو پوست بودند، نظر باین دوستی امین الدوله اسم پسرش را محسن گذارده بود و دختر محسن خان راهم برای او گرفته بود. برای استحکام ریاست اجازه داد که محسـن دختر مشیرالدوله را طلاق بدهد، فخرالدوله دختر مظفرالدین‌شاه را برای او گرفت، در گالری باغ ارگ عقدکنان شد. من در آن مجلس بودم، مشیر الدوله وارد مجلس شد، بهمهٔ حضار حال تأسفی دست داد. شبها دستجات بنوبت در پارک دعوت میشدند، من و اخوی محمدقلی‌خان هم شبی دعوت داشتیم. آخر شب همچو اتفاق افتاد که با امین الدوله تنها ماندیم، فرمودند قدری صحبت کنیم. نشستیم صحبتهای دلچسب در میان آمد، امین الدوله بعبارات ملیح بمصالح مملکت در تعالی ایران و نشر تمدن تلویح میکرد و ما لذت میبردیم و آرزو میکردیم روزی این نیات حسنه بمنصهٔ ظهور برسد. پدرم حقیقت از انتخاب امین‌الدوله خشنود بود و انتظاراتی داشت. ای بسا آرزو که خاک شود. اطواری از امین‌الدوله بروز کرد که خلاف انتظار همه بود، بقول مایل افشار، آن نرمیش از سر ادب نیست بلغم بسیار نرم و ملین است، من نظر به صحبتهای شب عروسی شرحی با امین‌الدوله نوشتم که برای انجام نیت خیر، حضرت اشرف خدمتگزاری بهتر از ارادتمندان نخواهید یافت و ما با خلوص نیت برای خدمتگزاری حاضریم، اثری بر آن مترتب نشد، پیچ پیچ در شهر زیاد شد. بروایت صاحب اختیار، جمعی بمنزل میرزاحسن‌خان شوکت که از دوستان و محرم امین‌الدوله بود جرگه کردند، بلکه برود و امین‌الدوله رااز متابعت محسن منصرف سازد، باصرار جماعت میرود و زود برمیگردد، میگوید بر امین‌الدوله وارد شدم، قبل از اینکه سخنی عنوان کنم شروع کرد به ذکر اوصاف محسن که روبروی او نشسته بود که دست من است، چشم من است، عقل من است، دیدم با این حال صحبت من مورد ندارد. حقیقت مایهٔ افسوس است که از غلاف مرصع بجای شمشیر هندی تیغ چوبین درآید، چون با صنیع‌الدوله بد کرد من این چند سطر را باکراه نوشتم، چون ظن طرفیت و غرض میرود، غرض نیست.

پرونده:منظره گالری که بعدها تقسیم شد و چندی هیئت وزراء در آن تشکیل شد.jpg
منظره گالری که بعدها تقسیم شد و چندی هیئت وزراء در آن تشکیل شد

افسوس است که آنچه از او شنیده بودم او مظنون عامه بود اثری بروز نکرد، بلی! مظفرالدین‌شاه رأی نداشت اما تابع رأی میشد. پدرم مراقبت او را نداشت که همه روزه حاضر دربار باشد و او این عادت را داشت. با کناره‌گیری پدرم تقویت او از امین‌الدوله (۱۱صفر) مؤثر افتاد، فرمانفرما بکرمان رفت بصیرالسلطنه را به تبریز فرستاد.

اگر امین‌الدوله دست‌بدست صنبع‌الدوله میداد چه بسی اصلاحات موفق میشد، ما لایدرک کله، لا یترک کله، خصوص در زمان پدرم[۱] امین الدوله در عامه وجهه داشت و در دولت مقامی عفیف، ندانست چه کند، صنیع‌الدوله در خزانه داری قرار داده بود حقوقات که در آن


  1. پدرم تنها بود، امین‌الدوله می‌توانست از کمک او استفاده کند