برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۶۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
سو

دانست،– و این بیت: ماه و خورشید نمایش ز پس پردهٔ زلف  آفتابیست که در پیش سحابی دارد، یعنی «ماهِ خورشید نمایش الخ»،– و این بیت: گداخت دل که شود کار دل تمام و نشد بسوختیم و در این آرزوی خام و نشد، یعنی «بسوختیم در این آرزوی»،– و این بیت: بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه، تا چو زلفت سر و سودا زده در پا فکنم، یعنی سر سودازده»،– و این بیت: ببوی و زلف و رخت میروند و می‌آیند، صبا بغالیه ساقیّ و گل بجلوه‌گری، یعنی «ببوی زلف و رخت»،– و این بیت: بخوید جان از آن قالب جدائی که باشد خون و جامش در رگ و پی، یعنی «خون جامش»،– و این بیت: ای چنگ فرو برده بخون دل حافظ فکرت مگر از غیرت و قرآن و خدا نیست، یعنی «غیرت قرآن»،–

تنبیه ۲،– در طبع حاضر ما برای تسهیل و تسریع یافتن هر غزل مطلوبی برای خواننده غزلها را بترتیب حروف

تهجّی در تمام حروف قافیه و حروف ردیف مرتّب