این برگ همسنجی شدهاست.
کس نیست که افتادهٔ آن زلف دو تا نیست | ۴۸ |
کنون که بر کف گل جام بادهٔ صافست | ۳۱ |
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت | ۵۵ |
گر ز دست زلف مشکینت خطائی رفت رفت | ۵۷ |
گل در بر و می در کف و معشوقه بکامست | ۳۲ |
لعل سیراب بخون تشنه لب یار منست | ۳۶ |
ما را ز خیال تو چه پروای شرابست | ۲۱ |
ماهم این هفته برون رفت و بچشمم سالیست | ۴۷ |
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت | ۶۶ |
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست | ۴۴ |
مردم دیدهٔ ما جز برخت ناظر نیست | ۴۹ |
مطلب طاعت و پیمان صلاح از من مست | ۱۸ |
منم که گوشهٔ میخانه خانقاه منست | ۳۸ |
میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت | ۶۳ |
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانهٔ کیست | ۴۷ |
یا رب سببی ساز که یارم بسلامت | ۶۲ |
حرف ث ۱ غزل |
درد ما را نیست درمان الغیاث | ۶۶ |
حرف ج ۱ غزل |
توئی که بر سر خوبان کشوری چون تاج | ۶۷ |
حرف ح ۱ غزل |
اگر بمذهب تو خون عاشقست مباح | ۶۸ |
حرف خ ۱ غزل |
دل من در هوای روی فرّخ | ۶۸ |
حرف د ۱۴۵ غزل |
آنانکه خاک را بنظر کیمیا کنند | ۱۳۲ |
آنکس که بدست جام دارد | ۸۰ |
آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد | ۸۴ |